حوصله ندارم ...
خاطراتم یکی یکی داره از جلوم رد میشه
حوصله ندارم ...
خاطراتم یکی یکی داره از جلوم رد میشه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خاطرات رو نمیشه عوض کرد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
عجب روزگاریه
منو نمودی با کریستی مک حالا که اومدی پا بساط فازت عوض شد؟
شب بخیر
میلاد ! پاشو برو یه نخ سیگار بکش قلیون دو سیب رو بار بزار یه آهنگ از سلطان هم بزار پاشو
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
پروانه ها وقتی که میسوختن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 158 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 158 مهمان ها)