نوشته اصلی توسط Rasool24
از حس هرشبم هرچی بگم کمهبر تو ارزانی که ما را خوشتر است:
لذت یک لحظه مادر داشتن ...
از حس هرشبم هرچی بگم کمهبر تو ارزانی که ما را خوشتر است:
لذت یک لحظه مادر داشتن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بمیرم الهی
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
شعله ی آتش عشقم منگر بر رخ زردمبمیرم الهی
همه اشکم همه آهم همه سوزم همه دردم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
فکر نمی کردم که یه روز زار و زمین گیر بشم
فکر نمی کردم که یه روز اینجوری تحقیر بشم
ویرایش توسط R A S O O L : 12-04-2015 در ساعت 04:47 PM
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
محکم بشین دلم ... این دور آخر ...فکر نمی کردم که یه روز زار و زمین گیر بشم
فکر نمی کردم که یه روز اینجوری تحقیر بشم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چرا نا امیدی ؟!
همش حرف از غم و غصه و گذشته چرا ؟!؟!
نگران باش حل نمیشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
همش حرف از غم و غصه و گذشته هیچ دردی رو دوا نمیکنه
به قول یارو گفتنی باید جنگید
اگه زندگی بهتون سخت گرفتن شما هم سخت بگیرین ولی نه اون سخت گرفتن !!
همش نمیشه و بدبختم و هزار تا مشکل دارمو تنهام و نمیدونم دیگه تمومه و این حرفا معنی نداره . باید پا شد یه یا علی گفت و رفت دنبال زندگی . مطمئن باشین آینده اون چیزیه که تو ذهنتون میگذره . این حرفا چیه بلند شو توکل کن برو پی زندگی !
قصدم نصحیت نبود ! اینو از یه برادر کوچیکتر قبول کنین
البته اگه به من بود با کمربند یه هفته ای حل میشد
غم جمعه عصرو فکر و خیال هایی که هوار میشه سر آدم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
همه حرفاتو کلمه به کلمه قبول دارم و تایید می کنم ! دقیقا مثل همین پستت دیشب منم گذاشتم نمی دونم دیدی یا نه !
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 335 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 335 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول