یدجوری قفلم
A Thousand Kisses Deep
چهره ات بی روسری وقتی نمایان می شود
بین باد و پنجره , پرده پریشان می شود
در درونم کودکی مشتی به قلبم می زند
آدم از طرز نگاه کوچه حیران می شود
زلزله می آید و زانو زمینم می زند
پایم از پیمایش کوچه پشیمان می شود
مردی از جنس خداوندان عاشق دیده ای؟
بنده ای می بیند و یک گوشه پنهان می شود
من کما فی السابق از خشم خدا ترسیده ام
خنده هایت موجب فقدان ایمان می شود
آن لباس ورزشی را که تو بر تن می کنی
قلب سالم حسرت عمر ضعیفان می شود
باد می گوید تو را در کوچه ها بوییده است
حرف بادی از هوا هم بار انسان می شود
گرگ باران دیده ام اما نگاه وحشی ام
با نگاه بره هایت غرق باران می شود
برج میلاد شما طوری نگاهم می کند
برج آزادی من لرزان و ویران می شود
...............
هر اَبَرقدرت بداند درد بی درمان تویی
یک شبِ آماده حمله به ایران می شود
حسین آهنی
در حال حاضر 900 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 899 مهمان ها)