هوس کردم به جای قهرمان قصه ها باشم
برای ماهیا ، آب و واسه مرغا هوا باشم
دلم می خواست آلاچیق دختر کولیا باشم
رفیق بی سرو پاها و ژولی پولیا باشم
دلم می خواست بارون باشم اما توبیابونا
خیابون باشم اما زیر پای درب وداغونا
خوروسخون پاشم وتابوق سگ مستی کنم شاید
یه فکری هم به حال نحسی هستی کنم، شاید
برقصم با تموم لولیا ولوطیا وداش مشتی ها
ببوسم دخترای بندری رو توی کشتی ها
شبو از چشم شب پارو کنم، جارو کنم روزو
بشورم از تن آیینه ها این وهم مرموزو
ببافم تارو پود عمرمو با دست رویاهام
بخوابونم سر دنیارو روی بالش پاهام
واقعا خجالت بکشید پشت سر من حرف میزنید
اوج گرفتن های شهرام ناظری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من اگه بتونم ووکال رو با کیفیت از موزیک جدا کنم کاره جدیدی میکنم قطعا
خدایا دل ز مو بستان به زاری
وای نمی آیه ز مو بیمار داری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 427 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 427 مهمان ها)