این خاله ها با پدران آینده سرزمین چه ها که نکردند
این خاله ها با پدران آینده سرزمین چه ها که نکردند
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
بنجامین کلمنتین
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در ستایش محمد معتمدی (My Love)
اهل کاشانم،روزگـــارم بد نیست ،
تکه نانی دارم،خــــرده هوشی،سر سوزن ذوقی
من مسلــــمانم،، قبله ام یک گل سُرخ،، جانمـــازم چشمه،مُهرم نور؛دشت سجاده ی من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.در نمازم جریان دارد ماه،جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست؛همه ذرات نمارم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی میخوانم که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته ی سَرو
من نمازم را،پی"تکبیره الاحرام" علف می خوانم ."پی قد قامت" مــوج.
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 743 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 742 مهمان ها)