گريزي نيست
از كوچه‌ها
از خيابان‌ها
سرانجام آن چاله پايت را خواهد جست
و زبانت آسفالت خوني را ليس خواهد زد
مرد سياه
با برق زنجير طلا و ساعت نقره و چوب بيسبالش
بالاي سرت است
يك ضربه
تمام
مغزت حتي ديگر
به جنين له شده تازه سقط شده‌اي هم نخواهد مانست
بايد كوچه را از دماغ و دهنت فين و تف كني
آن هنگام
كه چوب بيسبال موهايت را شانه زد
این یک پیپ نیست
______________
برانژه گفته «من زندگي مي‌كنم تا نغمه بسرايم. اي خداوندگار من! چنانچه مرا از آن منع كني نغمه خواهم سرود تا زندگي كنم».
ابتدا به‌نظر نمي‌رسد برانژه چيز خاصي گفته‌باشد امّا چيز خاصي گفته. او به يكي از روش‌هاي اساسيِ مقاومت در برابر موانع اشاره كرده كه اگر شرارت‌بار باشد يكي از شیوه‌هاي اصلي دو دوزه بازي و تبه‌كاري خواهد‌بود. عرض مي‌كنم چگونه:
من زندگي مي‌كنم تا x + فعل تام اول شخص مفرد،
پس آن‌گاه اگر نگذارند:
X + فعل تام اول شخص مفرد تا زندگي كنم.
نتيجه اينكه،
x + فعل تام اول شخص مفردِ مربوط به آن، دلخواه من است در هر حالي كه زنده‌باشم.
مثلاً:
من زندگي مي‌كنم تا سرت كلاه بگذارم. پس اگر جلوِ مرا بگيري سرت كلاه مي‌گذارم تا زندگي كنم.
يا ...
این یک پیپ نیست
______________
و مابوروسی و رایحه ی پاپای کال و گربه کوچک عجیب و دختر مقدس و زن بی سر را از این سینما به من بدهید و دیگر کاری به احوالاتم نداشته باشید...
این یک پیپ نیست
______________
اون وقت كه زن‌ها/ آينه‌شونو با خودشون نبرن/ هرجا كه ميرن/ شايد بتونن با من/ راجع به آزادي/ گپ بزنن ...
این یک پیپ نیست
______________
بر نسيم شناورند/ پرهاي من/ هي‌يه! (از قبيله «چيپه‌وا»)
این یک پیپ نیست
______________
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
عجب
کامنتا
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
راسي راسي مكافاتيه/ اگه مسيح برگرده و پوستش مثه ما سياه باشه‌ها/ خدا مي‌دونه تو ايالات متحده/ چن تا كليسا هست كه اون/ نتونه توشون نماز بخونه.
این یک پیپ نیست
______________
سپس به او گفتند: خداوندا، اينك دو شمشير. به ايشان گفت: كافي است. (انجيل لوقا، باب 22، آيه 38)
این یک پیپ نیست
______________
وقتي بزرگ شديم و به مدرسه رفتيم/ معلم‌هايي بودند كه هرطور مي‌توانستند/ بچه‌ها را آزار مي‌دادند/ با طعنه زدن به هركاري كه مي‌كرديم/ با لو دادن هر ضعفي/ كه بچه‌ها با دقت تمام پنهان كرده بودند/ اما در شهر، همه خوب مي‌دانستند/ وقتي معلم‌ها شب به خانه برمي‌گردند / زن‌هاي چاق و رواني‌شان/ آنها را چنان ميان انگشتانشان مي‌چلانند/ كه جانشان درآيد.
این یک پیپ نیست
______________
اگر كسي علت هلاكت ما را پرسيد بگوييد دليلش دروغگويي پدرانمان بوده است.
این یک پیپ نیست
______________
در حال حاضر 377 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 377 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
