بوی گل آورد نسیم صبا
بلبل بی دل ننشیند خموش ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
می بیصفا ، نی بینوا ، وقت است اگر در بزم ما
ساقی مِیِ دیگر دهد مطرب رهی دیگر زند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به ساعت نگاه می کنم
حدود سه نصف شب است
چشم می بندم که مبادا چشمانت را
از یاد برده باشم
و طبق عادت کنار پنجره می روم
سوسوی چند چراغ مهربان
و سایه ی کشدار شبگردان خمیده
و خاکستری گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس
از شوق به هوا می پَرم چون کودکیم
و خوشحال که هنوز
معمای سبز رودخانه از دور
برایم حل نشده است
آری از شوق به هوا می پرم
و خوب می دانم
سال هاست که مرده ام...
حسین پناهی
خواب مرا ببسته ای بی تو به سر نمیشود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
300 تومنش رو جمع کردم ایشالله در 10 سال آینده میتون بخرمش
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اینو میخرم کی به کیه
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
اولی بهتره
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 442 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 442 مهمان ها)