راک آنچنانی
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
دیوس چطور همونچیزی که به ذهن من رسید به ذهن تو هم رسید گفتیم با هم ..
طفلک خیلی ذوق داشت
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
تو این نمایش قهرمان پرده ی آخره / تماشاچیا همه خمارن دم گوش هم حرف می زنن . . .
...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 814 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 814 مهمان ها)