در شهر یکی کس را هوشیار نمیبینم
هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیووانه ...
در شهر یکی کس را هوشیار نمیبینم
هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیووانه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هوشیاران مسپار یکی دانه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
رسول گوش کردی آلبوم رو ؟
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خودكشي مرگ قشنگيست كه بدان دلبستم
در حال حاضر 365 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 365 مهمان ها)