پویا نیکپور خوب و قابل تحمل ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آه ای دل مغموم ! آروم باش آروم
ای حال نامعلوم ! آروم باش آروم
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
ز هر چیزی که گفتم توبه کردم
زبان اکنون بر استغفار دارم
میان خلق از آن معنی عزیزم
که نفس خویشتن را خوار دارم
خطا گفتم غلط کردم که در راه
به نادانی خویش اقرار دارم
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
کار خود بد کردم از عرض محبت پیش یار
خود غلط کردم چرا این کار میبایست کرد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
کف افکارمو موکت کردم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 340 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 340 مهمان ها)