شاعر درست میگه : با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی *** تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستینوشته اصلی توسط D.SOL
تو توهم دوست دختر مخ زده
شاعر درست میگه : با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی *** تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستیتو توهم دوست دختر مخ زده
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دلم در عشق تو جان برنتابدکه دل جز عشق جانان برنتابد
چو عشقت هست دل را جان نخواهدکه یک دل بيش یک جان برنتابد
دلم در درد تو درمان نجویدکه درد عشق درمان برنتابد
مرا در عشق تو چندان حساب استکه روز حشر دیوان برنتابد
ز عشقت قصهٔ گفتار ما رایقين دانم که دو جهان برنتابد
اگر با من نمی سازی مسوزمکه یک شبنم دو طوفان برنتابد
چو پروانه دلم در وصل خود سوزکه این دل دود هجران برنتابد
دل عطار بر بوی وصالتز هجرت یک سخن زان برنتابد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
رفته جلو لوازم تحریر فروشی یه اتود دستش گرفته .دختره اومده بره تو اتود بخره جلوشو گرفته گفته این اتود ماله تو فقط برم به دوستام بگم باهم دوست شدیم؟دیوث پستات چجوری 1400 تا لایک میخوره
اونم اتودو گرفته گفته باشه برو بگو ولی اصلا حق نداری بگی دوست دختر.دوسته معمولی.
بعدشم دختره بدونه گفتنه اسم و تلفن در افق محو میشه
کلید اسرار این قسمت تراوشات ذهن یک مجلوق به نام رسولرفته جلو لوازم تحریر فروشی یه اتود دستش گرفته .دختره اومده بره تو اتود بخره جلوشو گرفته گفته این اتود ماله تو فقط برم به دوستام بگم باهم دوست شدیم؟
اونم اتودو گرفته گفته باشه برو بگو ولی اصلا حق نداری بگی دوست دختر.دوسته معمولی.
بعدشم دختره بدونه گفتنه اسم و تلفن در افق محو میشه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اشترم اینو بزن بالای سایت بخیل
برو دیووووووث پس با عمه ام رفتیم کافه با عمه ام برف بازی کردیم و با عمه ام میرقصیدیمرفته جلو لوازم تحریر فروشی یه اتود دستش گرفته .دختره اومده بره تو اتود بخره جلوشو گرفته گفته این اتود ماله تو فقط برم به دوستام بگم باهم دوست شدیم؟
اونم اتودو گرفته گفته باشه برو بگو ولی اصلا حق نداری بگی دوست دختر.دوسته معمولی.
بعدشم دختره بدونه گفتنه اسم و تلفن در افق محو میشه
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
کلید اسرار این قسمت تراوشات ذهن یک مجلوق به نام رسول
سگ تو روحتکلید اسرار این قسمت تراوشات ذهن یک مجلوق به نام رسول
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
کله گانجا رو خوابوندیما.اونا میکس دارن ماهم میکس داریم.قدرشو بدون
در اینده شایدم دادم رادیو هم بزنه
منم دیشب با تیستو رفتم دور دور بعدشم رفتیم یه بریون زدیم اخره شبم رفتیم استخر.بازم بگم؟برو دیووووووث پس با عمه ام رفتیم کافه با عمه ام برف بازی کردیم و با عمه ام میرقصیدیم
در حال حاضر 411 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 411 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
