تا دیگه تو باشی شماره موبایلتو شِیر کنی
تو بستی چشمت رو دنیا پر از تیتراژ پایان شد ...نوشته اصلی توسط Gadfly
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو شیراز نگاه من بهار و سعدی و کافه/ توی تهران قلب تو یکی لبهامو می بافهتو بستی چشمت رو دنیا پر از تیتراژ پایان شد ...
این خانه هم سیاه است
هوام ابری تر از اونه که تو اخبار میبینیتو شیراز نگاه من بهار و سعدی و کافه/ توی تهران قلب تو یکی لبهامو می بافه
دارم از پنجره میرم فقط دیوار میبینی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من از این پرسه ها خسته به رویاها بدهکارمهوام ابری تر از اونه که تو اخبار میبینی
دارم از پنجره میرم فقط دیوار میبینی ...
چرا دیگه مث خاطرات مبهم نداد آلبوم
این خانه هم سیاه است
بهترین ها همیشه تکرارنشدنی ها به حساب میانمن از این پرسه ها خسته به رویاها بدهکارم
چرا دیگه مث خاطرات مبهم نداد آلبوم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
!?Who Cares؟!
معجون دردمندی از سردرد و دردسر بود
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
این خانه هم سیاه است
در حال حاضر 417 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 417 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
