رژ لب :|
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اینا چی گفتن تل :| خدایا شفا بده :| مملکت نیست کسخلخونست :)))
یه مشت خاله زنک :| ما هم سن و سال اینا بودیم چیکا میکردم :))
اینا هم خلوت شده ما هم تنها شدیم :|
حالا چیکار کنیم با این درد عظما :| میخوام خودسوزی کنم :)) من دیگه این زندگیو نمیخوام :| ای خدااااااااا چرا آخه :)))))) این بود زندگی ؟ :| ینی من در انفوان پیری باید اینقد تنها بشم شکوه کنم :| باید اینقد از بی خبری بمیرم :| این حق من از زندگی نبود به خدا واگذارتون :))
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
دیگه دوران شکلک سیگار گذشته :|
امشب تا صبح هستم در خدمتتون :))
مدیر باید سر کارش باشه :))
فقط مشکلم تنهایی داخل اتاقمه :| یکی هم نمیاد تو اتاقم :)) ( دوباره رفتم سراغ فخرفروشی :| )
ببین روزگار چطور شده با کنایه جواب میدن :| خوش باشن ایشالا :))
طبل فراق میزنی نای عراق میزنی
پرده ی بوسلیک را جقت حجاز میکنی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 782 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 782 مهمان ها)