منتظر صبح نیستن / شبا می کشن خورشید تو دفترا / به کمبودا فکر می کنن . . .
اشکان فدایی - ناجی
من از تو یه بارم محبت ندیدم
تو شاید ندونی که من چی کشیدم
من اونقدر قریبم که گفتن نداره
تو خوش باش عزیزم تو و من نداره ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میخواستم ببینم چه شکلی میشی
چقدر با دیدنش بیتاب میشی
همیشه تیره میپوشیدی اما
با رنگ روشن هم جذاب میشی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 447 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 447 مهمان ها)