یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
Bebakhshid Engari Eshtebah Shod![]()
تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه
صبوری های تو مادر ، منو به گریه می اندازه![]()
گل من روزگار روزی تو رو از شاخه می چینه
در آغوشم بگیر مادر که رسم روزگار اینه ، که رسم روزگار اینه![]()
برادر جان،نمی دونی چه دلتنگم
برادر جان نمی دونی چه غمگینم
نمی دونی،نمی دونی برادرجان گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمی دونی چه سخته دربدر بودن
مث طوفان همیشه در سفر بودن
نمی دونی،برادرجان نمی دونی چه تلخه وارث درد پدر بودن
دلم تنگه،برادرجان
برادرجان دلم تنگه...
دلم تنگه از این روزهای بی امید
از این شبگردی های خسته و مایوس
از این تکرار بیهوده دلم تنگه
همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس
در حال حاضر 391 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 391 مهمان ها)