من از بنده های خلفش به حساب میامنوشته اصلی توسط HADIS
ن تو ک رفتی تو آغوشش دیگه آغوشش پر شد
من از بنده های خلفش به حساب میامن تو ک رفتی تو آغوشش دیگه آغوشش پر شد
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خیلی سبز داشتم گفتم اینم غنیمتهمبتکران خوبهدست ب کار شدی
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
غلط کردمدور از جون
هادی تو پیشونیت نوشته شده زن ذلیل
آهاند
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند
گوییا باور نمی‌دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند
حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
گـل بستان خـرد لفٖظ دلارای منستآهاند
بلبل باغ سخن منطق گویای منست
بلبل آوای گلستان فلک را همه شب
گوش بر زمزمهٔ نغمه و آوای منست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
زیاد کتاب نگیر سردرگم میشیخیلی سبز داشتم گفتم اینم غنیمته
این مفتکی بود فرق داشت قضیشزیاد کتاب نگیر سردرگم میشی
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به حال تو فرقی نداره همه رو میکنی خیلی قهوه ایخیلی سبز داشتم گفتم اینم غنیمته
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 438 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 437 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
