مجبوری توی تاکسی گوش کردم چندتا از آهنگاشون رو ، متاسفانه مسیر هم طولانی بود هر چی میرفتیم نمیرسیدیم ...
فراتر از فاجعه تشریف دارن ...
مجبوری توی تاکسی گوش کردم چندتا از آهنگاشون رو ، متاسفانه مسیر هم طولانی بود هر چی میرفتیم نمیرسیدیم ...
فراتر از فاجعه تشریف دارن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
منو سر لج ننداز میرم زن میگیرم
اینور اونورم ننداز میرم زن میگیرم
این قرعه کشی دوو کِی پخش میشه ؟ خیلی باحاله این سروش جمشیدی
برده بودنش تو ارشاد ، چوب کرده بودن تو ماتحتش ،
از این ماجرا الان حدود دو ماه میگذره ،
ولی دیگه خودش کاری به هیچی نداره ، فستیوال های خارجی هم نمیتونه بره ...
در کل دهنش رو سرویس کردن ...
دیگه حتی مسوولیت کارای خودش رو نمیتونه عهده دار باشه ...
تو خندوانه هم نصف بیشتر حرفاش رو پخش نکردن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من اینجا رفتم بگیرم گیرنیاوردم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شرکت های پخش تخیلی شدن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اینهمه گروه موسیقی ایرانی اینهمه آدم اینهمه نوازنده اینهمه دستکو تنبک ولی هیچوقت همخوان نداشتن (البته به غیر از گروه آریان ) نمیدونم گروه رستاک و ... نتونستن ریفرین داشته باشن یا فالستو وکالیست ! من که نفهمیدم اینهمه آدم چیکاره ان اون بانوان در گروه چیکاره ان ؟ حداقل گروه آریان شرفر و کاشمریشون بودن یه وکالی بود ... حداقل بعضی از اوقات هم سولو سوپرانو چیزی بود ولی الان همچین چیزایی نمیبینیم یا کم میبینیم ... خب گروه موسیقی ینی چی ؟ همش که نمیشه فکر کنسرت بود
گروه فقط مدرن تاکینگ همه باید الگو قرار بدن تا پله های ترقی را یک به یک طی کنند و به مدارج بالای موسیقی برسند
داغ کردم ببخشید درک کنید
مونا برزویی ...
از آنجا كه اسم من همچنان خط ميخورد لطفا پژواك صدايم باشيد و اگر اين اثر را دوست داشتيد براى بهتر شنيده شدنش از آن حمايت كنيد . تا جايى كه مخاطبانم پژواك صداى منند صدايم آنقدر بلند است كه نميشود مرا ناديده و نشنيده گرفت.
تقريبا ساعت چهار صبح توى جاده ، روى ملودى نوشتمش .. آقاى آرمان گرشاسبى اين اثر را مستقل از چارتار منتشر كرده اند .. همكارى با ايشان برايم بسيار جذاب بود .
ضمنا از معدود ترانه هايى ست كه موقع نوشتنش مثل ديوانه ها بلند بلند گريه كرده ام .. اگر با حس و حال سراينده اش دم دم هاى صبح به جاده زديد ، يادم كنيد . مخصوصا در اين فصل كه بوى پاييز كشنده است ! اصلا اينكار را بايد در جاده شنيد .. ساعت چهار و پنج صبح! در اخرين مسافرت شهريورى .
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 451 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 451 مهمان ها)