یادش به خیر یه مریم نامی بود اینجا خیلی دختر خوبی بود خیلی هم با من رفیق بود
یکی از بچه ها عاشق این شد اومد به من گفت تو با این رفیقی برو بهش بگو فولانی عاشقته و از این حرفا
منم رفتم یک ساعت خدا شاهده یک ساعت با مریم فک زدم که قضیه اینجوریه
نمیدونم چرا دختره فقط میخندید
حالا جالب اینجا بود که پسره عاس و پاس بود مریم هم دندون پزشکی قبول شده بود و داشت میرفت خارج از کشور