تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
اونجا که میگه مگر لایق تکیه دادن نبودم، خیلی قشنگه
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
چرا سینا سرلک قبول کرده با گلزار بخونه بابا نخون کی بهت گفته صدات قشنگه بخونی
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺭﻧﺪﻩ ﻣﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺭﻫﺒﺮ ﺭﻣﻪ ﺳﻼﺡ ﮐﺎﺭ ﺧُﺴﺮﻭﺍﻥ ﻋﻘﺐ ﺟﻠﻮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
عمریست که سرگرم بیان هیچیم
طومار گشای داستان هیچیم
با نامی از آن میان، ز ما قانع باش
ما قاصد پیغام جهان هیچیم
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
چو شمع بزم شاهان ستمسرمایه گریانم
به رنگ گیسوی معشوقگان عمری پریشانم
نپرس از علت باران شدنهایم که مدتهاست
دلیل اینهمه یکریزباری را نمیدانم
سرم بازار مسگرهای بلخ است ای اجل رحمی!
فراوان خسته از پیکار این تسلیم و عصیانم
به تاوان کدامین جرم خود اینگونه سر در جیب
به سجن گریه مسجون همچو پور سعد سلمانم
به چشمان تو ای یار نمیدانم کدامین مرد
جهان در کار آغاز است و من دلخوش به پایانم
تو دل با دیگری میبندی و از غصه میسوزد
دل دور از تو تا دنیاست دنیا درب و داغانم
مرا تردامنی چون کهنهشیخانِ ریایی نیست
که یکریز سرشک بیتویی تر کرده دامانم
نگاهم کن نگاهم کن نگاهم کن نگاهم کن
«تلاش مطلب نایاب» بیدل را نمیمانم؟
منم چابکسوار خاک دامنگیر نومیدی
که سوی گور میتازم که سمت مرگ میرانم
دل از من بردی اما دل نمیبندی و میخندی
به تلخ گریهٔ بیاختیار روح ویرانم
حیای لعنتی نگذاشت بنویسم که دل میخواست
تو را در آتشینِ خواب ناب خود بخوابانم
به آغوش شفابخش تو تا هستم امیدی نیست
مگر شش قرن بعد از مرگ بشتابی به درمانم
چه با من کرد خاطرخواهیات ای دیر از من دور
که چون آهوی دشت وحشت از الفت گریزانم
سراسر نفرتم از ساز و کار موهن هستی
که آتش ریخت بر روحم که آفت ریخت بر جانم
ملالی نیست البته اگر هم هست حالی نیست
که بنویسم چها رفته است بر روح پریشانم
تو صوم و ذکر میگیری و میخوانی رهایم کن
که من دور از تو مدتهاست مغضوب خدایانم
رهایم کن برو حالت خوش و فالت خوشاخوشتر
من از کفرفتهام از رفتن و مفتن مترسانم
به رنگ گیسوی محبوبگان پخش پریشانی
شبیه دولت خودکامگانم رو به پایانم
چه خواهد شد سرانجام جنون جان من بی تو
نمیدانم نمیدانم نمیدانم نمیدانم
علیاکبر یاغیتبار
سی اردیبهشت ماه نود و هفت
در حال حاضر 335 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 335 مهمان ها)