قناری تو قفس خوش بود غریبه تو بیابونا
رو چشم آدما جاش بودنه تو چنگال حیوونا
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
.
.
.
یکی از اون شبای سرد بهمن بود، سردم بود
گرسنه بودم و عین یه زائو وقت دردم بود
زمستون ابرو توی حوض خونه، من لگد می کرد
زمونه با بدا خوب، روزگار با خوبا بد می کرد
سرم شد کاسه، مغزم عین جیوه لنگرک می زد
یه خط غم در میون غصه تو قلبم قنبرک می زد
هوس کردم به جای قهرمان قصه ها باشم
برای ماهیا آب و واسه مرغا هوا باشم
دلم می خواست آلاچیق دختر کولیا باشم
رفیق بی سرو پاها و ژولی پولیا باشم
دلم می خواست بارون باشم اما تو بیابونا
خیابون باشم اما زیر پای درب و داغونا
برقصم با تموم لولیا و داش مشتی ها
ببوسم دخترای بندری رو توی کشتی ها
خوروسخون پاشم و تا بوق سگ مستی کنم، شاید...
یه فکری هم به حال نحسی هستی کنم، شاید...
شبو از چشم شب پارو کنم، جارو کنم روزو
بشورم از تن آیینه ها این وهم مرموزو
ببافم تارو پود عمرمو با دست رویاهام
بخوابونم سر دنیارو روی بالش پاهام...
.
.
.
شرجي ترين بغض دريا در آخرين صبح آذر
زخمي تر از ناله ي قو بر بركه ي خون شناور
چشمانت آن آسمانِ بغ كرده روي صليب است
بر ميز صبحانه داري تصويري از شام اخر
دشداشه ات بادباني شاعر، هم آغوشِ باد است
موهاي تو شاخه هاي نخل غم انگيز بندر
اي دختر شور دريا ! طعم گس ماسه ي داغ
اي تلخي مغز بادام در سرنوشتت مقدّر
من روزگارم شبيه قوطي كنسرو خالي
بازيچه ي پاي زن هاست، در هر خيابان و معبر
تو قوطي زرد كبريت بر ميز يك قهوه خانه
بازيچه ي دست مردي دلسرد از عشق همسر
از اين جهت هر دوى ما قرباني يك جنونيم
سودايي از عشق در دل، انديشه ي شعر در سر
ما هر دو زير نگاه بد يمن اين طالع پير
با عينكي استكاني آن شيشه هاي مقعر
لنجي كه سكّان ندارد خرج عطيناي طوفان
مومن تر از دزد مسجد، از ناخدا بي خداتر!
دوشيزگي شيطنت كرد، زن بودنت را ببيند!؟
زن مثل زن، مثل خواهر، زن مثل مادر كه آخر...
يا بايد از خود جدا شد تا زندگي پا بگيرد
يا اينكه بايد پذيرفت پروانه پر، زندگي ... پر!!!
محمدرضا حاج رستمبگلو
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
میر انجمن مرسی که آلبوم مصباح قمصری رو زدی
و خواهشمندم که دیگر آلبومی از سالار عقیلی در سایت قرار ندهی ...
با تشکر ، نخست وزیر میلاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چی داری تف میدی واس خودت کاندوما رو میگم
در حال حاضر 398 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 397 مهمان ها)