صفحه 17974 از 18603 نخستنخست ... 1697417474178741792417964179721797317974179751797617984180241807418474 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 179,731 به 179,740 از 186021

موضوع: Chavoshi News |

  1. #179731
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    46,461
    تشکر
    10
    تشکر شده : 2,281
    یزدانی مسلخ ..
    ⌘ ℳᴇʜʀᴅᴀᴅ ⊞ ՏᴀH̶ ᴇß ⌘

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

  2. #179732
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    نقل قول نوشته اصلی توسط MaMaTiR نمایش پست ها
    چمپیونِ چمپیونِ
    تبریک دوگانه شدیم دیگه از بس قهرمان شدیم دیگه حس نمیده که پیام بدیم


  3. کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  4. #179733
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    نقل قول نوشته اصلی توسط MaMaTiR نمایش پست ها
    ملتو فرستادن خونشون... ورزشگاهو خالی کردن...داماشیا رو که اوردن تو ... گفتن اقا برگردین بازی برگزار میشه
    آره والا مسخره بازی بود . دعوا فتاحی و میثاقی خوب بود


  5. #179734
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    15,864
    تشکر
    7,059
    تشکر شده : 8,740
    دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

    داستان غم پنهانی من گوش کنید

    قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
    گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید

    شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
    سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
    روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
    ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

    عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم
    بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم

    کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
    یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
    نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت
    سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت

    این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
    یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

    اول آن کس که خریدار شدش من بودم
    باعث گرمی بازار شدش من بودم
    عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
    داد رسوایی من شهرت زیبایی او

    بس که دادم همه جا شرح دلارایی او
    شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او

    این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
    کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
    چاره اینست و ندارم به از این رای دگر
    که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر

    چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
    بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر

    بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود
    من بر این هستم و البته چنین خواهدبود
    پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکی‌ست
    حرمت مدعی و حرمت من هردو یکی‌ست

    قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دویکی‌ست
    نغمهٔ بلبل و غوغای زغن هر دو یکی‌ست

    این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
    زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
    چون چنین است پی کار دگر باشم به
    چند روزی پی دلدار دگر باشم به

    عندلیب گل رخسار دگر باشم به
    مرغ خوش نغمهٔ گلزار دگر باشم به

    نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش
    سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
    آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست
    می‌توان یافت که بر دل ز منش باری هست

    از من و بندگی من اگرش عاری هست
    بفروشد که به هر گوشه خریداری هست

    به وفاداری من نیست در این شهر کسی
    بنده‌ای همچو مرا هست خریدار بسی
    مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است
    راه صد بادیهٔ درد بریدیم بس است

    قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است
    اول و آخر این مرحله دیدیم بس است

    بعد از این ما و سرکوی دل‌آرای دگر
    با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر
    تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
    آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود

    وین محبت به صد افسانه و افسون نرود
    چه گمان غلط است این ، برود چون نرود

    چند کس از تو و یاران تو آزرده شود
    دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود
    ای پسر چند به کام دگرانت بینم
    سرخوش و مست ز جام دگرانت بینم

    مایه عیش مدام دگرانت بینم
    ساقی مجلس عام دگرانت بینم

    تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی
    چندچه هوسها که ندارند هوسناکی چند
    یار این طایفه خانه برانداز مباش
    از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش

    می‌شوی شهره به این فرقه هم‌آواز مباش
    غافل از لعب حریفان دغا باز مباش

    به که مشغول به این شغل نسازی خود را
    این نه کاری‌ست مبادا که ببازی خود را
    در کمین تو بسی عیب شماران هستند
    سینه پر درد ز تو کینه گذاران هستند

    داغ بر سینه ز تو سینه فکاران هستند
    غرض اینست که در قصد تو یاران هستند

    باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری
    واقف کشتی خود باش که پایی نخوری
    گر چه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت

    وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت

    شد دل‌آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
    با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت

    حاش لله که وفای تو فراموش کند
    سخن مصلحت‌آمیز کسان گوش کند
    ویرایش توسط R A S O O L : 06-04-2019 در ساعت 12:19 AM
    تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
    تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد


  6. #179735
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    15,864
    تشکر
    7,059
    تشکر شده : 8,740
    کاش محسن یه روز این شعر رو بخونه فکرشو بکنید یه کار راک که آخرش یه سولو مشتی داشته باشه
    تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
    تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد


  7. #179736
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    21,847
    تشکر
    14,390
    تشکر شده : 9,112
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadho3in نمایش پست ها
    تبریک دوگانه شدیم دیگه از بس قهرمان شدیم دیگه حس نمیده که پیام بدیم
    ها والا





  8. #179737
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    21,847
    تشکر
    14,390
    تشکر شده : 9,112
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadho3in نمایش پست ها
    آره والا مسخره بازی بود . دعوا فتاحی و میثاقی خوب بود
    دیوثا ریدن





  9. #179738
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,281

  10. #179739
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    دلم گرفته از دلم ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  11. #179740
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    نقل قول نوشته اصلی توسط R A S O O L نمایش پست ها
    دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

    داستان غم پنهانی من گوش کنید
    نبینمت که غریبی ، بیا در آغوشم ...
    ویرایش توسط Milik : 06-04-2019 در ساعت 07:16 PM
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


صفحه 17974 از 18603 نخستنخست ... 1697417474178741792417964179721797317974179751797617984180241807418474 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 552 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 552 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •