نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: عکس ها لحظات ناگفته تاریخ را روایت می کند

  1. #1
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    18,456
    تشکر
    2,028
    تشکر شده : 19,777

    Unhappy عکس ها لحظات ناگفته تاریخ را روایت می کند

    تقریباً درباره‌ی هر واقعه‌ی تاریخی، آثار و سرنخ‌هایی وجود دارد که به ما کمک می‌کند دانشی درباره‌ی آن موضوع داشته‌باشیم. اگر آن واقعه در باب تاریخ معاصر باشد، مدارک و و شواهد و روایات بیشتر هم می‌شوند. مثلاً جنگ جهانی دوم. چقدر سند و نوشته و اعتراف درباره‌اش وجود دارد؟ تحلیل‌ها را می‌توان از روی مستندات تنظیم کرد و کدام مستند، واقعی‌تر از عکس و فیلم؟ تنها چیزی که حقیقتی را که هزار کلمه بیان نمی‌کند، در «آن لحظه» بیان می‌کند. عدم اطمینان، ترس، فرمان‌برداری، خود برتر پنداری، خشم، غرور… می‌توان درباره‌ی هر لحظه‌ی تاریخ بسیار نوشت، یا آن که درکی مینیمال‌تر و در عین‌حال، گویاتر مانند تصویر در اختیار داشت. در این پست، تصاویری نادر از دلِ تاریخ را خواهیم دید که ما را به درکی تازه از آن زمان و زمانه می‌رساند. ما روایت می‌کنیم تا در ذهن‌ها بازسازی ایجاد کنیم، اما این‌ها درست لحظاتی هستند که دنیا به خود دید و تاب آورد.

    ۱- سال ۱۹۲۲٫ کودکان آلمانی با بسته‌های پول در دوران جمهوری وایمار بازی می‌کنند. این دوره از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ ادامه یافت و مشکلات اقتصادی و تورم سرسام‌آور، در دهه‌ی بیست به افزایش محبوبیت‌ گروه های راست‌گرا، از جمله حزب نازی منجر شد. سر انجام این دوره، با به قدرت رسیدن حزب نازی پایان یافت.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲- جشن حزب نازی در بوکِبرگ. تصویر مربوط به سال ۱۹۳۴ است. این دست تصاویر در دوران اوج قدرت و محبوبیت حزب، تأثیر تبلیغاتی فراوانی داشته‌است. از جمله دستاویزهای حکومت‌های خودکامه، همواره انتشار تصاویری از دارا بودنِ حمایت عمومی است تا به آن‌چه که هستند و بعدها عملی می‌کنند، وجهه‌ای مشروع ببخشند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳- در سال ۱۹۳۳، نیروهای نازی با خواندن سرودهایی مردم را تشویق به تحریم خرید از مغازه‌هایی که صاحبان‌شان یهودی هستند، می‌کنند. امروز این کار بسیار ابلهانه به نظر می‌رسد، اما روزگاری مردم با افتخار و قطعیت، این القائات را می‌پذیرفتند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۴- سال ۱۹۳۸٫ روی برخی از صندلی‌های پارک‌های اتریش می‌نوشتند «فقط برای یهودی‌ها». زنی با شرم، روی خود را با کیف دستی‌اش از عکاس پوشانده.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۵- سال ۱۹۳۶٫ نیروهای نازی SS بیرون استادیوم محل برگزاری بازی‌های المپیک برلین، استراحت می‌کنند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۶- مراسم «شب شیشه‌های شکسته» در مونیخ در سال ۱۹۳۸ برگزار شد. این مراسم، برای سوگند وفاداری مجدد و بیعتی دوباره با اهداف پیشوای مهربان برپا گردید!


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۷- این مردان در سال ۱۹۳۸، آن‌قدر از نظر نظامی و بدنی کارآزموده بوده‌اند که وظیفه‌ی حفاظت از شخصِ پیشوا را بر عهده داشته‌اند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۸- یک مجلس یک‌دست و فرمان‌بردار. مشخصه‌ای دیگر از نظام فاشیستی هیتلر. سال‌های خوشیِ نازی‌های وفادار بود. اتریش در سال ۱۹۳۸ ضمیمه‌ی آلمان شده‌بود و نازی‌ها با شادی و دادن سلام نظامی، از راهبری داهیانه‌ی پیشوا سپاسگزاری می‌کنند!


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۹- یک زاویه‌ی دیگر از همان تصویر و این‌بار، رنگی.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۰- سال‌های التهاب است اما دانشمند حرفه‌ای، یک دانشمند حرفه‌ای است. انیشتین با صندل و شلوارک در ساحل!


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۱- در طول جنگ جهانی، از سلاح‌هایی که اعصاب و روان را تحت تأثیر قرار می‌داد، استفاده می‌شد. این یک واقعیت تاریخی است. با این‌حال، هولناکی حقیقت را نمی‌توان دریافت، مگر با دیدن این تصویر. این سرباز اهل شوروی قربانی چنین سلاح‌هایی بود. سربازان فنلاندی، بقایای یخ‌زده‌ی او را در این حال یافتند. تاوانِ تلاش و تقلای ناتمامی با همه‌ی توان!


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۲- چهره‌نگاری از جوزف استالین در سال ۱۹۱۱، توسط پلیس مخفی حکومت تزاری.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۳- خودِ استالین به تنهایی در کنار تصادفات، حوادث غیرمترقبه و سرطان، از عوامل نابودی نوع بشر در قرن بیستم بود. این هم تصویری از بامزگی‌های یک دیکتاتور.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۴- جوزف استالین (راست) و بدل او، فلیکس دادائف، سمت چپ


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۵- شادی در چهره‌ی افسران نازی هویداست. آن‌ها «یاکوف جوگاشویلی» را دستگیر کرده‌اند. پسر استالین را! پسرک بعدها در زندان کشته‌شد.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۶- مهربانی‌های کوچک جنگ. یک سرباز آلمانی از غذایش به مادری روستایی و اهل روسیه تعارف می‌کند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۷- حمید مصدق در قسمتی از یکی از شعرهایش می‌گوید: «و در مراسم اعدام خویش خندیدن…» لحظاتی پیش از مراسم بی‌تشریفات اعدامی که افسر فنلاندی ترتیب می‌دهد، جاسوس روس می‌خندد.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۸- درباره‌ی این تصویر، پیش‌تر برادرم نوشته‌بود. این تصویر درباره‌ی میهن‌پرستی و غرور یک ملت است. لحظه‌ای دردناک که فرانسوی‌ها باید رژه‌ی پیروزمندانه‌ی نیروهای آلمانی را در خاک خود تحمل کنند. تصویر متعلق به سال ۱۹۴۰ است.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۱۹- نیروی ویژه‌ی دریایی ژاپن با ماسک‌های نبرد شیمیایی، در نبرد شانگهای. تصویری از سال ۱۹۳۷٫


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۰- اعدام یهودی‌های اوکراینی در سال ۱۹۴۲ توسط جوخه مرگ آلمان. به‌قول خودشان آینساتزگوپِن!


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۱- لشگرکشی نیروهای آلمانی به‌سوی استالینگراد در سال ۱۹۴۲٫ دیکتاتورها معمولاً آن‌قدر سرمست شعارهای خود می‌شوند که از یاد می‌برند برای آرزوهای‌شان، باید چه بهای گزافی را بپردازند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۲- نیروهای نازی آماده‌ی آغاز حملات در استالینگراد. تصویری از سال ۱۹۴۲٫


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۳- استفاده‌ی کاملاً مناسب از سلاح خطرناک شعله‌افکن: روشن کردن سیگار! جز روشن کردن سیگار، آلمانی‌ها از این اسلحه در جبهه‌های شرقی استفاده می‌کردند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۴- ورق برای نازی‌ها برگشته. یکی از نیروهای آلمانی در استالینگراد دستگیر شده‌است. چهره‌ی مرد آلمانی، به‌شدت برای من یادآور حال و هوای «مُهر هفتم» اینگمار برگمان است.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۵- این آغاز تاوان‌دهیِ هیتلر است. ۵۷هزار نیروی اسیر آلمانی در مسکو رژه می‌روند. این‌بار، نه با نخوت سال ۱۹۴۴ که پاریس را زیر ضرباهنگ پوتین‌های‌شان می‌لرزاندند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۶- انتقال سربازان اسیر آلمانی به کمپ‌های زندان روس‌ها.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۷- نیروهای مقاومت فرانسه، از زن و مرد، در برابر آلمانی‌ها ایستادگی کردند تا میهن‌شان را آزاد کنند. این دختر ۱۸ ساله، سیمون سِگویی نام دارد، از معروف‌ترین نیروهای جوان مقاومت. این عکس در سال ۱۹۴۴ گرفته‌شده. او به کمک دوستان‌ش، نقش مؤثری در آزادسازی پاریس ایفا نمود.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۸- عکسی رنگی از سیمون سگویی.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۲۹- سیمون سگویی با اسلحه‌ی آلمانی MP 40.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    30- دیگر همه‌چیز مصنوعی است. همه‌چیز. روزهای تیره‌ی ارتش رایش سوم فرا رسیده. نوجوانان هم جذب نیروهای ارتش نازی می‌شوند، اما چیزی قرار نیست عوض شود. انتشار چنین تصاویری، قرار بوده نقش تهییج‌کننده‌ای برای نوجوانان دیگر آلمان داشته‌باشد و در عین حال نشان دهد که آلمانی‌ها، از پیر و جوان، حامی حزب هستند. اما نگاهی بیاندازیم به چهره‌ی «یوزف گوبلز». این شیطان کوچک، حتی نمی‌تواند یک لبخند پرمحبت بزند! پست بسیار مفصل من را که چند سال پیش به مناسبت مرگ گوبلز نوشته‌بودم، از دست ندهید.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳۱- دیکتاتور سقوط کرد. نیروهای متحدین روی بالکن خانه‌ای که پیش‌تر رایش سوم در آن سکونت داشته. یکی از سربازان، دارد ادای هیتلر را در می‌آورد و رفقایش را می‌خنداند. تصویر متعلق به سال ۱۹۴۵ است.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳۲- بهای بلندپروازی هیتلر را بایستی خیل مردانی بپردازند که در جبهه‌ها جنگیدند. به آن‌ها در اسارت نشان می‌دهند که واقعاً چه کرده‌اند. آن‌ها فیلمی را از اردوگاه اسرای یهودی تماشا می‌کنند. مثل آن‌که تازه حجاب از جلوی چشم‌شان کنار رفته‌است. به چهره‌های پوشانده‌شده از غم و شرم نگاه کنید. آن‌ها هرگز فراموش نخواهند کرد…


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳۳- نمایی از فیلمی که اسرای آلمانی تماشا می‌کنند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳۴- درسدن ویران‌شده! هیچ فرشته‌ای از درسدن در برابر بمباران سنگین متحدین محافظت نکرد.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳۵- آن‌چه از «ولادیمیر کوماروف»، فضانورد روس، پس از انفجار کپسول فضانوردی‌اش باقی ماند.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]



    ۳۶- سال ۱۹۶۳٫ کاسترو به دیدار هم‌فکران روسش در کرملین رفته‌است. سیگار برگ مرغوبی دود می‌کند و دو ساعت رولکس انداخته!


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳۷- سوخت هسته‌ای ذوب‌شده‌ای که از آثار باقی‌مانده‌ی چرنوبیل است.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳۸- در سال‌های ۱۹۷۰، ایرلند ملتهب از شور آزادی بود. زن جوانی از نیروهای آزادی‌بخش در حال شلیک به دشمنان‌شان است.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۳۹- دانشمندان ناسا در سال ۱۹۶۱٫


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ۴۰- پس از دوره‌ای تحمل فشار، تاچر شادمان از پیروزی نبرد فالکلند در آرژانتین است.


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    ————————————————� �—-
    بیشتر تصاویر این پست، روی حزب نازی و سرنوشت شومی که برای جهان ساخت، تمرکز دارد. چند ماه پیش، نود و سومین سالگرد تأسیس حزب نازی بود.

    ماجرا از کجا شروع شد؟ اگر تاریخ شرارت در کره‌ی خاکی‌مان را پی‌گیری بگیریم، باید تا داستان هابیل و قابیل جلو برویم. ظلم‌های بی‌شماری در تاریخ بشریت رخ داده، اتفاقات غیرمنصفانه و دهشت‌باری که اتفاقاً حمایت قشر بزرگی از مردم جامعه‌ی خود را در بازه‌ی زمانی رخ‌داد، به همراه دارند. پس این‌جا می‌شود پرسید: آیا همراهی قاطبه‌ی مردم، به معنای وجود دموکراسی است؟ آیا اصولاً امکان برآمدن دموکراسی در حالی‌که فشار برای «انتخاب تنها یک راه» وجود دارد، می‌تواند در چنین جامعه‌ای محل تعریف داشته‌باشد؟ به باور من، آن‌چه که در سال‌های کامیابی فاشیسم دیده‌شد، «استیلای مردمی خودکامگی» بود. بسیاری از تشکیل‌دهندگان تجمعات بزرگ حامی گروه‌های نازی، به این تفکر «باور» داشتند و آن را یک «انتخاب اجباری» نمی‌دانستند. باورها، معمولاً چنان تعصباتی را برای به جای آوردن آیین‌های خاص‌شان می‌طلبند، که جایی برای تشکیک باقی نمی‌گذارند و همین، آن‌ها ا خطرناک می‌سازد. میل به آزادی و مبارزه به کژی در آدمی همان‌قدر نهفته است، که تمایل به انتخاب شیطان‌صفتی. اگر نه، میلگرم این را با پاسخ هولناک آزمایش خود، نشان‌مان نمی‌داد. گیرم که همیشه توجیه «ما انتخاب دیگری نداشتیم» برای خیلِ گمنام باقی بماند و تمام تقصیرها بر گردن فرانکو، موسولینی، هیتلر و استالین بیافتد. در داستان حزب نازی، حقیقت این است که بسیاری از مردم آلمان، چه به دلیل ترس و چه به دلیل شوق کاذب میهن‌پرستانه‌شان دست راست خود را مانند خنجر در فضایی ناپیدا فرو می‌بردند و با شوق «هایل هیتلر!» می‌گفتند. خیلی‌ها هم به «حرمت» نام پیشوای‌شان اشک در چشم می‌آوردند. اما وقتی اهریمن، کشتن خود را انتخاب کرد. خیل گمنام سکوت کردند و کنار رفتند. تنها آن‌ها که معروف بودند یا لباس نظامی به تن داشتند، انگشت‌های اتهام و دشنام‌ها را تحمل کردند. کسی نمی‌تواند یک ملت مطیع را سرزنش کند، چرا که تاریخ‌نویسان نام یک مغازه‌دار روستایی را که مشتری یهودی خود را با تابلوی «ورود سگ‌ها و یهودی‌ها ممنوع!» بر در ورودی مغازه‌اش می‌راند، بی‌اهمیت می‌دانند. شاید برای همین است که جنایت و قتل‌عام‌های گسترده، در مسیر ایجاد تغییر در حکومت و مرز، ماجرایی عادی باشد. ما تنها نام‌هایی را مشخصاً به بدی یا نیکی به یاد می‌آوریم، و از یاد برده‌ایم که کشته‌شدن ناعادلانه‌ی حتی یک نفر، برای تفاوت در نژاد، اندیشه، نگاه و جنسیت، جنایتی علیه تمام بشریت و کشتن ایده‌هایی است که می‌توانست به دنیا عرضه شود و فرصتش از دست رفته. داستان تولد نازی‌ها، ماجرایی تلخ از گذشته است و تولد شوم گروه «داعش» ماجرای تلخ اکنون. این دنیا، تغییری نکرده و درسی نگرفته! به گمان من، تا زمانی‌که ملاک‌ها در ارزش‌گذاری بر «اهمیت» تغییر نیابد، انسان‌ها برای حق خودکامگی و فرمان‌بری از آن سوء استفاده می‌کنند. تغییر، باید به‌وجود آید. حتی همین حالا هم دیر است، ولی ثانیه‌ای بعد از آن، مستعد تولد فاجعه!





  2. 4 کاربر مقابل از yaran عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •