![نقل قول](images/metro/blue/misc/quote_icon.png)
نوشته اصلی توسط
A M I R
داشتم به این فکر می کردم که کاش شعر «سیگار پشت سیگار» رضا یزدانی را قبلا نخوانده بودم، و اگر این چنین بود الان چقدر لذت شنیدن این کار خوب، بیشتر و بیشتر می شد.
اگر آلبوم خوب و قابل دفاع «خاطرات مبهم» را از رزومه چند سال گذشته رضا یزدانی کنار بگذاریم، باید بگویم که او دچار «سکته ی سردرگمی» شده و مزه مزه کردن تجربه هایی که حس متفاوت بودن و خاص بودن را برایش داشته، خاطرات خوب «پرنده بی پرنده» و «هیس» و البته بخش هایی از «ساعت 25 شب» را از یادها پرانده.
او همان طور که رفتار و لحن برخورد و توقعاتش از آدم ها در این سالها عوض شده، رویه کاری و انتخاب هایش نیز دست خوش تغییرات زیادی ست که در بسیاری اوقات خالی از «عمق» و «اصالت» آثار اولیه اش است.
«سیگار پشت سیگار» آخرین محصولی بود که باز هم توانست یاد آن روزهای خوب گذشته را برای من با صدای رضا رقم بزند. امیدوارم ساختار آلبومش نیز با دوری جستن از پراکندگی و سردرگمی آثار آخرش (منهای خاطرات مبهم)، او را بار دیگر به روزهای خوبش برگرداند.