از بس کلاونگی مدد
از بس کلاونگی مدد
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
مدیران باران از اولم تو تالار محل سگ نمیذاشتن به بچه هایکیشونم که خیلی ادعای نزدیکی به بچه ها رو داشت زارتو زورت بن می کرد
بچه هایی هم که مدیر میشدن یا باید طبق قانونِ اونا عمل می کردن یا کلا میرفتن
این وسط امیر اصن یه چیز جدا شد خایه خور نداره
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در خیابانی که از بوی تو سرشار است
می روم وز یاد تو ، ذهنم گران بار است
من خموشم ، لیک باد ظهر تابستان
بادرختان اقاقی ، گرم گفتار است
کوچه ای این جاست کز ما در همه سویش
صورت فریادی از یادی ، پدیدار است
کوچه ای که ریگ آموی و درشتی هایش
زیر پای عاشقان ، همواره ، هموار است
این همان کوچه است ! می پیچم در آن ، هر چند
چون نباشی ، راه رفتن نیز دشوار ، است
چار چوب هر دری این جا به چشم من
قاب تصویری از آن روی پری وار است
کوچه خود در خواب قیلوله است و می بینم
سایه ای در انحنای کوچه ، بیدار است
سایه ای در انتظار سایه ای دیگر
چشم در راه بلوغ ظهر دیدار است
گر چه می دانیم ــ هم من ، هم تو ، هم سایه ــ
چون تو این جا نیستی ، خورشید بیمار است .
حسین منزوی
دلتنگ یعنی تو پیشم نمیمونی
اما نمیدونی هر لحظه اینجایی
ویرایش توسط Herzeleid : 08-18-2014 در ساعت 02:16 AM
دوستم رفته رستوران اين بود زندگی و گذاشته بودن چ خوش سليقه:))))))
در حال حاضر 151 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 151 مهمان ها)