همیشه برده خواه تو ، همیشه مات خواه من
بچین ، دوباره میزنیم ، سفید تو ، سیاه من
ستاره های مهره و مربعات روز و شب
نشسته ام دوباره روبه روی قرص ماه من
پیاده را دو خانه تو و من یکی نه بیشتر
همیشه کل راه تو ، همیشه نصف راه من
تمسخر و تکان اسب و اندکی درنگ تو
نگاه و دست بر پیاده باز هم نگاه من
یکی تو و یکی من و یکی تو و یکی نه من
دوباره رو سفید تو ، دوباره رو سیاه من
دوباره شاد لذت نبرد تن به تن تو و
دوباره شرمسار ارتکاب این گناه من
تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی
تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه من ...
غلامرضا طريقی