بابا صبح ديدم فايده نداره
اينجوري نميشه خبر گرفت
خودمو جاي مدير برنامه هاي حامي، ميثم دهقان جا زدم
اول زنگ زدم فروشگاه مركزي گفتم من دهقان هستم مدير برنامه هاي آقاي حامي . ميخواستم با مدير شركتتون صحبت كنم
بد يارو گرخيد گفت والا ما كاره اي نيستيم بايد زنگ بزنيد دفتر مركزي
شماره دفتر مركزي رو دادم
زنگ زدم يه دختره برداشت. همين چيزا رو بهش گفتم.
بعد شما شماره تون رو بديد من به آقاي اسدزاده ميسپارم بهتون زنگ بزنه