شاهین نجفی در جواب به ژانر مطلبی نوشت که مجبوریم به آن در بندهای مختلف پاسخ بدهیم.
ابتدا جوابیه نجفی-بدون کم و کاست-:
«ژانر عزيز با واكنشهای لمپنهای عرصهی فرهنگ ايرانی و چاقوكشهای مجازی مثل شما تثبيت شد كه روشنفكری ايران يك توهم غمگين است. خط ما مشخص است . حالا شما مشخص كنيد كه از كجا خط مي گيريد. در ميان كاراكترهايتان اصلاح طلب نمي بينم؟!!! من يك نفرم و اسم و آدرسم معلوم است، ما كه شما را مي شناسيم حداقل كاری كنيد كه مردم هم بدانند كه كيستيد! اشتباه شما اين است كه تصور میكنيد همه اهل توبه و پوزش هستند. خدا را شكر كنيد كه ميرزاده عشقی نيستم كه اگر او بود تو و هنربندان و رئيس جمهور بنفش و كل جماعتتان را رسما می.... حالا بچرخيد و ببينيد زبان شما تيزتر است يا من. هشت نفر از اين اشراری كه تو به سخره گرفتي شان الان در بند الف **** هستند. خجالت بكشيد. مجوز گرفتن را ميشود فهميد، زير بيضه هاي دولت خوابيدن هنرمند را چه میشود كرد؟ من به خدا باج نميدهم تكليف چند تا فسيل را در تئوری و عمل مشخص كردن كه سهل است.
صفحهتان را منتشر میكنم كه اندر كف دموكراسی بمانيد»
و اما پاسخ:
1-وهم بودن شکل گیریِ روشنفکری در ایران و "تشخیص" این توهم توسط شما از آن لطیفههاست که بارها در ژانر به آن اشاره کردهایم.
بگذارید این جمله را دوباره بخوانیم:
"روشنفكری ايران يك توهم غمگين است"
آقای نجفی با عرض تأسف شما با این جمله به شکلی مضحک به خود نقش داور یا خط نگه دار را دادهاید که از بالا در حال رصد کردن است. البته این اتفاف ناشی از وفور اعتماد به نفس در شماست. "تشخیصِ" این توهم در ایران خود نیازمندِ مبتلا بودن به "توهم تشخیص دادن" است.
بگذارید مثالی بزنیم. ما در کاراکترهایمان شخصیتی داریم به اسم آقا بیوک. خدمت شما از نو معرفیاش میکنیم. این فرد هروقت میخواهد از ایران صحبت کند از "ما" میگوید. فرضاً در جمع مینالد که "ما حقمان همین است"، "ما ایرانیها فلانیم" و...
ای وای که این آقا بیوک چقدر به شما نزدیک است. نیست؟!
این "ما" گفتن در کلام روزمره خود نشان از شکلی از شارلاتان بودن دارد. کسی که "ما"، "ما" میکند میخواهد از اتهام دور باشد. خودش را با بقیه جمع میبندد تا بگوید "همه با هم" در این وضعیت شریکیم. اما از زاویهای دیگر به ماجرا نگاه کنیم. این "ما" گفتن توسط آقا بیوک نشان از یک "من" قدرتمند دارند. یعنی کسی که دارد موقعیتهای گوناگون را رصد میکند و خرابی و نابههنجاریاش را "تشخیص" میدهد. او ناظر است. این "ما" گفتن یعنی "من+شما". لذا وقتی میگوید "ما این ایرانیها یک مشت احمقیم" دارد میگوید "من+شما ایرانیها یک مشت احمقیم". اما مگر یک احمق میتواند بفهمد احمق است؟! خیر. او خودش را "عاقل" میداند و تنها در این وضعیت است که میتواند بفهمد بقیه "احمق" هستند. لذا "ما ایرانیها احمقیم" دقیقاً برای آقا بیوک به این معناست:
"شما ایرانیها احمقید. من هم عاقلم که این را میفهمم"
آقای نجفیِ مثلاً معترض جملهی شادی افزایِ "روشنفكری ايران يك توهم غمگين است" را از این به بعد در ژانرهای آتی از زبان آقا بیوک نقل خواهیم کرد. ممنون.
2-شما یا ژانر را نخواندهاید یا چند نفر پیغام دادهاند و شما نیز -که از نوع بیان و لون صحبتهایتان در شبکههای مختلف پیداست از کمترین میزان سواد نظری و ادبی بیبهرهاید- از پیام آنان برانگیخته شده و خطی بر ما کشیدهاید. باری در نظر گرفتن یک کاراکتر اصلاح طلب در این صفحه نظر خوبی بود. باز هم ممنون.
3-بر اعتماد به نفس شما بار دیگر صد البته رشک میبریم که خود را با میرزاده عشقی در یک سنج گذاشتهاید. حال آنکه آن شاعر شهید از این خودباوری آفاق پیمایتان در قبر اگر به لرزه افتد معصیتکار شمایید.
4-آزادی طرفداران شما آرزوی هر انسان روشنیست. از شنیدن این خبر متأسفیم و امیدواریم هر چه زودتر رفقایتان از تاریکخانهی زندان رهایی یابند.(و البته در کنار آن آرزومندیم مثل سایر طرفداران شما بعد از آزادی یورش نیارند و ادمینهای این پیج را تهدید به قتل و ضرب و شتم نکنند. خوب یادتان هست که بعد از موزیک نقی خیلیها در صفحهی شما از"تحجر" نالیدند و مرتد خواندن شما را غیر عقلانی دانستند. حال چون است که خیلی از همانها حال از شما خود "امام"ی درست کرده و ذوب شده در "شرارتان" هستند. اگر از دگم بودن ضربه خوردهاید خود باید اولین محکوم کنندهی آن باشید، نه چون شعبان جعفری در خط مقدم بایستید و برای "تهدیدگران" کف و سوت بزنید. یک عده معرکه میگیرند و داد میزنند: "حزب اللهیام!"، بالمثل عربده میکشید و فحش جنسیتی میدهید که "شرررررم!")
5-و اما زیر بیضههای دولت بودن!
دفاع تمام قد از دیدار هنرمندان با روحانی میتواند نشان از حمق عمیق داشته باشد. با طرح این سوال که هنرمند چطور میتواند با وجود فشارها و سانسورهای بسیار باز به دیدار عاملان آن برود؟
اما از دیگر سو نیز نباید فراموش کرد که اینطور ناگهان زیر میز زدن تنها نشان از نوعی مخالفتِ تو خالی دارد. امثال فرمان آرا و دولت آبادی و ناظری بیش از شما جنابِ 33 سالهی نهایتاً از 10 سال پیش خواننده شدهی حداکثر دو سال به اسم و شهرت رسیده در جوامع فرهنگی بودهاند و فرضاً به خبط یک دیدار یک باره "هنربند" نمیشوند. هر چند معتقدیم آنان نیز پیش از شما "عقل کل ماجرا" به سنجیدن جنبههای گوناگون این اتفاق پرداختهاند و "شرِ" چون شمایان را نیز پیشاپیش تجسم کردهاند. قطعاً سود این ملاقات در نظر آنان بر ضررش رجحان داشته که تن به آن دادهاند. به جای رَمیدن از آنان توضیح بخواهیم.
ولیکن اگر دیدار با روحانی سراسر و سراسر نیز خطا باشد باز این بدان معنا نیست که شما میتوانی آنها را "هنربند" بخوانی.
دوست جوان ما! ای متولد 1359. 6 سال قبل از تولدتان(و البته آنطور که در اصطلاحات کوچه و بازار میگویند یعنی آن زمان که شما حتی"در میوههای زرد رنگ مناطق گرمسیر حضور نداشتی")، آقای دولت آبادی به زندان افتاد و چند سال به خاطر عقایدش هزینه داد. بعد از انقلاب نیز وارد معادلات "دولت محور" نشد و تا جایی که توانست استقلالش را حفظ کرد و رمان معروفش "کلنل" ممنوع الانتشار اعلام شد.
ای دیر آمده و محب زود رفتن...زبان درکش!
6-دموکراسی این است؟ اینکه لینک صفحهی کسی را بگذاری تا طرفدارانت با نام"اشرار"(این اسم درون تهی که از وجه تسمیهاش پیداست به چه قشری اشارت دارد)، بیایند و به آن حمله کنند؟
اما از دیگر سو تا کسی در صفحه شخصیات کمترین اعتراضی صورت داد فیالفور حذف و Banش کنی؟ نه جانا! بادکنکی که از خود ساختهای شوختر و متناقض نماتر از آن است که گمان میبری.
----------------------------------------------------------
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]*این شاهین نجفی که اخیراً با هنربند خوندن هنرمندایی که تو تالار وحدت جمع شده بودن(محمود دولت آبادی، شهرام ناظری، بهمن فرمان آرا و ...)؛ نشون داد که خیلی وقتا ممکنه قصد یکی ریدن به دیگران باشه اما ناخواسته شیلنگ عن رو میگیره سمت خودش. مردکِ گوزنده در تبعید که به گواه اهل موسیقی فقط متفاوط گوزیده، وگرنه آروغِ کلاغ به صداش فخر میفروشه.
*این طرفدارای *** بر کف نجفی که غالباً خفنترین کارشون چسدود رو پشت بوم بوده، اما تو فضای مجازی فاز بروسلی دارن و حس میکنن دیگه *** مبارز بودن رو چاکِ دالبُر زدن. برای همین هر گوزوژعری که چُس فیلسوف ما تفت میده پس از زدن لایک به پروستاتش تبدیل به استاتوسش میکنن و زیرش مینویسن:
"شررررریم!"
اما همینا تو دنیای واقعی تا یه ایست بازسی میبینن از شُرت توریشون عنِ چرخشده میزنه بیرون و با تغییر استایل و ذکر یه صلوات پیش بسیجیا، تو دلشون به این نتیجه میرسن که "مردم ما لیاقتشون همینه".
*این که الی برای دام فکندن بر سر راه امیر علی و البته جهت اعلان زیر پوستیِ اینکه "من دیگه Armin2wc گوش نمیدم"، استاتوس زده:
"ما وارثان درد مشترک لای پا"
*این حامیان آزادی بیان که اگه شاهین نجفی هر کاری کنه میگن تابو شکنی کرده و گامی برداشته در جهت ترویج آزادی بیان... اوکی! حق هم داره درباره هرچی و هرکی میخواد بخونه.
اما به شرطی که اگه یکی گفت "صدای شاهین مثل شیشکی کرگدن تو پیت روغن موتوره"، نپرن و بگن "حرمت رو رعایت کن! مزدور جیره خور!"
*این شاهین نجفی که از ترس لوطی به عنتر پناه برده و سطح خودشو در حد "من و تو" و ادبیات بچه دبیرستانیا تقلیل داده، ولیکن با اعتماد به نفس علیه دولت آبادی گوزوشعر صادر میکنه. زیر همین پست شاهد خواهیم بود که خشتکدریدههای بارگاهش بریزن و بنویسن "شُررررتیم!"
بعد انقدر پرتن که اگه ازشون بپرسی "فرمان آرا" کیه میگن: باجناق جکی چان مگه نیس؟
*این مردک متناقض نما که در حمایت از مهدی موسوی عزیز که بیدلیل زندانی شده شروع کرده به ریدن به "روحانی مچکریم"های دستمال زن. خیلی هم خوب. عن ما هم مضاف بر هیکل دستمال زنای احمق دولت.
اما هنوز دو پست نگذشته مطلب گذاشته گفته برید کتاب فلان شاعر رو اونقدر بخرید که تموم شه.
خب آخه مردک تو که معتقدی کلاً نباید با دولت مراوده داشت و هنرمندایی که تو اون جلسه بودن رو تخطئه میکنی، چرا کتابی رو تبلیغ میکنی که توسط همین آش دولَکا مجوز گرفته و از ***** سانسور گندشون رد شده؟!
*این آقا مقدادا که با خوندن این پست لبخند رضایت بر لبشون میاد... که البته باید بهشون یادآوری کنیم خروجی اول نه دوم رو باید بپیچن سمت راست تو *** ادمین، به صرف ساندیس و گوه تازه.
این روزا هی ژانر و پارالل میکنن
هر کی میدونه بگه ما هم بدونیم چیه؟
امیر یه بار دیگه به ادمین بیا تو گفتم تاریخ فردا شب رو بزنه
ایندفعه از الفاظ مردک ، گوساله ، پوفیوز هم در متن پیام اسفاده کردم
در حال حاضر 613 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 613 مهمان ها)