اگه زیاده ببخشید
می خواهیدبدانید قهوه ی قجری چه بود؟
نوعی قهوهی مخصوص، آلوده به سمی كشنده، بود كه برخی قاجاریان
برای كشتن پنهان و مرموز مخالفان خود از آن استفاده میكردند و با خوراندن آن به
شخص مخالف، وی را بیصدا و مخفیانه ازبین میبردند.
قهوه ی قجری را بیشتر در مراسم خواستگاری استفاده می كردند و داماد باید یكی
از فنجان ها را بر می داشت و این تنها شانسش بود . رسم و آیین مراسم ازدواج
خاندان قجر بر این بود كه كسی که از خانواده ی قجر دختر انتخاب می كند در
مراسم خواستگاری دختری از این خاندان یا باید بمیرد و یا زنده بماند و خواستگار اگر
با انتخاب قهوه، درست انتخاب می كرد، زنده می ماند و داماد خاندان می شد. البته
بعدا در عالم سیاست و جنگ قدرت خاندان قاجار برای حذف رقیب یا مخالف از این
قهوه استفاده می كردند . هرگونه تهدید سیاسی یا شگرد مرگ آ رام و نابهنگام و یا
حذف رقیب با دو پیشتهاد سازشكارانه و یا پذیرش مرگ را به خوردن قهوه ی قجری
تشبیه می كنند و در مقابل آن كسی كه نمی خواهد با جریاناتی كه موافقش نیست
فرا بخوانند ، همچون خواستگاران دختران قجری ، شانسش را باخوردن قهوه ی قجری
که در بین سیاسیون این اصطلاح بیشتر رایج است امتحان میکند
که به ویژه ناصرالدین شاه و پسر او ظل السلطان (حاکم اصفهان) برای از سر راه
برداشتن افراد بانفود به ایشان قهوه آلوده به سیانور خورانده و به اصطلاح اعدام
محفلی میکردند. کسی که قهوه آلوده به سیانور را میآشامید دچار تنگی نفس و
پس از چند دقیقه دچار ایست قلبی میشد. اگر کسی با علم به قصد، داوطلبانه
قهوه را نمینوشید آنرا به زور به او میخوراندند. شرط مهم این بود که جنازه علائم
مشهود از جمله زخم و کبودی نداشته باشد. تشخیص علت مرگ هم چندان آسان
نبود زیرا پزشکان ایرانی تازه به علم تشریح آشنا شده بودند و تشریح بدن متوفیات
مسلمان به وسیله پزشکان خارجی و مسیحی هم عملی نبود. از کسانی که شهرت
دارد با نوشیدن قهوه قجر، زحمت سلاطین قاجار را کم کردند یکی میرزا محمدخان
سپهسالار و دیگری میرزا حسینخان مشیرالدوله قزوینی سپهسالار دوم است (این
دو با هم نسبتی نداشتند) سومی هم حسینقلی خان ایلخانی بختیاری بود که ظل
السلطان پسر ناصرالدین شاه در سال 1299 ه.ق او را به اصفهان دعوت کرد. ناهار
چرب و نرمی به او داد و سپس دستور داد یک فنجان قهوه برای او بیاورند و در نهایت
عدم نزاکت به او گفت: «خان، قهوه آخرت را بخور که این قهوه مراسم ختم توست.»
خان بختیاری با حیرت پرسید. «برای چه؟» ظلالسلطان گفت: «اعلیحضرت همایون
قبله عالم دستور داده و مقرر فرمودهاند و چارهای ندارید.» حسینقلیخان که میدید
اگر قهوه نخورد به زور به خوردش خواهند داد، آن فنجان را نوشید و لحظهای بعد
درگذشت و فراشها بانگ برآوردند خدا همه رفتگان را بیامرزد. بعد نزد چهار پسرخان
که در اتاق مجاور کنار سفره غذا نشسته بودند رفتند و گفتند خدا پدرتان را طلبید و به
آن دنیا رفت. بفرمایید قهوه ختم ابوی را بنوشید و برایشان فاتحه بخوانید، پدرتان
تصدق خاکپای مبارک ملوکانه شدند. پسران حسینقلی خان که علی قلیخان سردار
اسعد بختیاری و اسفندیار خان (جد ملکه ثریا) در میان آنان بودند مات و متحیر ماندند و
به خیال اینکه قرار است آنها هم بمیرند فنجانهای قهوه را لاجرعه نوشیدند اما آن
فنجانها پر از قهوه عادی بود و زهر نداشت. البته وقتی هر چهار پسر فنجانها را روی
سفره گذاشتند فراشان زنجیرهای ضخیمی آوردند و آنها را بستند و بلافاصله از قصر
بیرون آورده روانه تهران کردند که مدتی در زندان بودند. ظلالسلطان علاقه زیادی به
کشتن متمولین اصفهانی و نیز نوکران خودش که در طول سالها خدمت به او اسرار
وی را درمییافتند و در عین حال صاحب منال گزافی میشدند از طریق نوشاندن قهوه
قجریه به آنان داشت. در سال 1300 ه. ش نیز به دستور رضاخان سردار سپه وزیر
جنگ، بهدست اقبال السلطنه ماکویی در تبریز با خوراندن قهوه قجر به قتل رسید.