واکاشی زوما پاشو میزد به تیر با یه دست توپو میگرفت
چقد زود باور بودیم
با برادرم کار همین براداری تاچیوانا رو انجام دادیم که یکیشون تو حمله سر میخورد و پاشو باز میکرد تا برادرش بپره رو پاهاش اونم بفرستش اسمون انتظار داشتم منم برم اسمون محکم خوردم به دیوار
یه بارم تو کوچه بعد از سیو واکاشی زوما رفتیم فوتبال بازی کنیم جو گرفتم رو اسفالت شیرجه رفتم خونین و مالین برگشتم خونه