چقدر چون همگان ، مثل دیگران باشم
به جای عشق ، به دنبال آب و نان باشم
اگر پرنده مرا آفریدهاند چرا
قفس بسازم و دربند آشیان باشم
اگرچه ریشه در این دشت بستهام، باید
به جای خاک گرفتار آسمان باشم
من از نزاع دلم با خودم خبر دارم
چگونه با دو ستمپیشه مهربان باشم
نه او به خاطر من میتواند این باشد
نه من به خاطر او میتوانم آن باشم