ببار برايم
ساعت چشم هايم
عجيب با ساعت ابر ها كوك است
عقربه هايي خلاف مسير زندگي
كه به نمي رسند و فقط جفتِ هم مي شوند
ببار برايم
ساعت چشم هايم
عجيب با ساعت ابر ها كوك است
عقربه هايي خلاف مسير زندگي
كه به نمي رسند و فقط جفتِ هم مي شوند
خبری هم نی از انتشار آلبومباع !
ببار برايم
تو كه اشك هايت برف آب شده ي كوهستان است
بكر و جاري
ببار
ببار
سيلاب درد هايت را دوست دارم
باع
از تو بعیده نوید نشناسی
دوتا چشمام دوتا سرباز مغرورن
که مدتهاست از معشوقه شون دورن
دوتا سرباز که چن تا زن تنها
توی دلشوره هاشون رخت میشورن
دوتا دستام دوتا پاروی بی دسته
دوتا قفل بزرگ دست و پابسته
دوتاپارو،دوتا پاروی بی قایق
دوتا کشتی با ده تا لنگر خسته
چشامو بستم و واکردم و دیدم
یکی از بال بسته م آسمون ساخته
یکی بختک شده افتاده رو سینه م
یکی از استخونام نردبون ساخته
دلم خلوترین پس کوچه ی بن بست
سرم سرکش تر از فواره ی میدون
یه فنجون قهوه تو غمگین ترین کافه
یه عابر تو خیابونای سرگردون
سرم چن تا کتاب رنگ و رو رفته
یه بالن با طناب از گلو پاره
نه دنیا از سرم خیلی زیادی بود
نه پیشونی نوشتم بود کم باشم
به هر تقدیر شکلک در نیاوردم
فقط میخواستم شکل خودم باشم
گلومو پاره کردم اما این مردم
بهم گفتن که دیونست،عاشق نیست
کسی باور نکرد این آدم بی شکل
به غیر از عشق با چیزی موافق نیست
در حال حاضر 457 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 457 مهمان ها)