یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
محرم تمام شد.
به خانه هایتان بروید.
مهیا شوید برای همه انچه که بوده اید.
حسین را هم درون پستو هایتان پنهان کنید تا سال دیگر .
چون علم و کتل ونخل و زنجیرهایتان.
اکبر و اصغر و قاسم و عباس را هم!
عباس را نه!
به کارتان می اید .
برای قسم خوردنتان هنگام دروغ.
برای گاه خطر هایتان .
زمانی که می خواهید سر دیگری کلاه بگذارید وشاهدی می خواهید.
فردا صبح هم کرکره مغازه هایتان را بالا بدهید.
دربنگاهایتان را باز کنید و یک لایتان را چهار لا حساب کنید.
کلاه هایتان را آماده کنید برای اینکه دوباره تا خرخره سر مردم بگذارید.
آنچه را این روز ها خرج نذریهایتان کردید .
خرج شربت چای مرغ وبرنجتان
به یک باره جبران کنید .
بروید و حسین و دردهایش را به حال خود بگذارید.
آفرین ، آفرین ، آفرین
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یک فروشگاهی نزدیک خونس یارو خراب مذهبیه جوونم هس دیروز رفتم چیزی بخرم دیدم حالش خراب چشماشم قرمز محمود کریمی تو lcdمغازه گذاشته بود گفتم چی شده داداش گفت خیلی سنگینه غم امام حسین خیلی سنگینه من اصن یادم رفت چی میخواستم بگیرم
اینجا همه نیازمند نیازهای روزمره نیازمندان هستند هم اکنون به یاری ما بی نیازان بشتابید
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 492 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 492 مهمان ها)