Louder than Words
رساتر از کلمهها
ما گلایه میکنیم و دعوا میکنیم
چِش تو چش، به همدیگه بد و بیرا میگیم
اما این کاری که میکنیم
این وقتایی که با همیم
هوای بارونی، آفتابی یا طوفانی
این کاری که میکنیم
با شانسی که خَستس از روزگار
جایگاهمون رو بدست آوردیم
میتونستیم فحشِش بدیم یا پرورشش بدیم و (حتی) یه اسم واسش بذاریم
یا خونه کنار شومینه بشینیم
سرشار از شوق، به آتیش برسیم
اما ما اینجاییم برای سواری کردن!
از کلمهها بلندتره
این کاری که میکنیم
رساتر از کلمات!
طوری (حالتی) که برافراشته میشه
از کلمهها بلندتره
مجموعِ تیکههامون
تپش قلبهامون
رساتر از کلماته
رساتر از کلمات
سیمهای گیتار کشیده میشن و میلغزن
در حالی که ساعتا آروم آروم میگذرن
یه جفت کفش کهنه
بلوز ِ(سبک موسیقی) مورد ِ علاقهت
طوری که میخوای ریتمُ در بیاری
بیا با جریان بِریم!
هرجا که میره!
ما زنده بودن رو رَد کردیم!
از کلمهها بلندتره
این کاری که میکنیم
رساتر از کلمات!
طوری که برافراشته میشه
از کلمهها بلندتره
مجموعِ تیکههامون
تپش قلبهامون
رساتر از کلماته
بلندتر از کلمات
بلندتر از کلمات
این چیزی که اونا بهش میگن روح (نفس)!
اونجاس با یه ضربان!
رساتر از کلمات!