صاف ساده بودم...حرف هایت را..درون عشق می پیمودم
حال که سرمایم..زمستان است و... مــــــــن.. می لرزم
از بهار پیش رو حتی..کمی می ترستم
تو به گرمای دیروز منی...توی آغوش کثیف دیگری
میزنی...آرام ..به او..حرف ها را
حرف های دیروز من.. در تخت ها را
حرف های تو در گوش من مال که بوود
هِه..درد تنهایی من اینگونه بود