یک بازیگر بعد از این که دو روز مدام ملت زیر عکسهایش نوشتند – با لحن خیلی توهینآمیز هم - چرا تسلیت نمیگویی، در صفحهی اینستاگرامش نوشت که مرحوم را نمیشناخته و با کارهایش هم آشنا نبوده، اما از فوتش متاسف است و از سرطان بیزار است و دلش سوخته و غصهدار شده که یک جوان اینطوری از بین رفته. نوشته که از تسلیت گفتن خوشش نمیآید و حتا آن یکی مرحوم را که میشناخته فقط به دوستان و خانوادهاش تسلیت گفته. خواسته که مردم دست بردارند از تعیین تکلیف کردن آن هم با کامنتهای توهینآمیز. قبلش مثلن عکس یک سری میوه گذاشته بوده که هر گروه برای چه مشکلاتی بهترند و گفته تغذیهمان را بهتر کنیم که بیمار نشویم، و زیر همین پست کامنتهایی گذاشتهاند ملت مثل «ننگ بر تو که اسم خودتو میزاری (میذاری!) هنرمند اما شعور نداری که تسلیت بگی چه برسه که بفهمی الان ما میوه برامون مهم نیست» و «تو [...] زیادی نخور میوه پیشکش، هنرمند محبوب اونی بود که مرد و رفت و [...]ی مثل تورو ندید». که یعنی چرا تسلیت نمیگویی. در جواب به این کامنتهای بیشمار توهینآمیز توضیح محترمانهای نوشته. غافل از این که بخش عمدهای از مردم شریف ایران، چه بخواهیم چه نه، سطح فرهنگی و شعور اجتماعی پایینی دارند. توضیح محترمانه فقط جریترشان میکند.
از وقتی این توضیح را نوشته، سیل بیشمار کامنتهای بسیار زشت با کلمات رکیک به صفحهاش جاری شده و قطع هم نمیشود. از فحشهای جنسی گرفته تا نفرت، از تحقیر کلامی گرفنه تا آرزوی مرگ. این صفحهی یک بازیگر ایرانی است. یک بازیگر ایرانی محبوب که به خاطر جایگاه اجتماعیاش با بخش گستردهتری از آدمها احاطه شده. و این بخش گسترده درست همان چیزی است که همیشه چشمهایمان را رویش میبندیم چون واقعیت برایمان ترسناکتر از این است که بخواهیم با آن مواجه شویم. بخش عمدهی مردم ما، بخش بزرگی از آن چیزی که بهش میگوییم «عامهی مردم»، هیولاهای بالقوه هستند که اگر افسارشان را باز کنی سنگ روی سنگ بند نمیشود. اینها همانهایی هستند که صفحهی مسی را به فحش بستند و صفحهی آن داور را و صفحهی دیگران را. اینها همانهایی هستند که در خیابان و مترو و رستوران با چهرهها و لباسهای معمولی و با لبخند ظاهر میشوند و هرگز نمیشود فهمید درونشان چه چیزی زندگی میکند. فقط در شبکههای اجتماعی، جایی که میتوانند مخفی شوند، واقعیت درونشان عریان میشود و بی کوچکترین خط قرمزی شروع به «لذت بردن» میکنند. لذت با توهین، و به ویژه توهین جنسیتی است که حاصل میشود و چه بهانهای از این بهتر که بازیگر، کاری که ازش – با توهین – خواسته بودهاند را نکرده و به جایش توضیح داده.
مرتضا پاشایی هم خوانندهی پاپ بوده و طبعن طرفدارانش عمدتن از همین دسته بودهاند: همان «عامهی مردم». متاسفانه اینها مخاطبها و طرفدارهای راستین آقای پاشاییاند. فرهنگ عامهی ما همین است. اسم من را هرچه میخواهید بگذارید، هر برچسبی که میخواهید روی من بزنید، اما من از این مردم منزجرم. من از این آدمها که کم هم نیستند و در اکثریتاند حالم بههم میخورد. من از این که عمدهی مردم هموطنم از نظر فرهنگ و شعور اجتماعی، زیرخط فقرند دلم میخواهد دیگر ایرانی نباشم. من، امروز، در اولین ساعت بیداری، برای اولین بار در زندگیام دلم خواست بروم و هرگز برنگردم.
در حال حاضر 436 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 436 مهمان ها)