(پرنده)
ترانه سرا : اردلان سرفراز
آهنگساز : حسن شماعی زاده
تنظیم کننده : مارسل
خواننده : سیمین غانم
سال انتشار : ۱۳۵۳
تویِ یک جنگلِ تن خیسِ کبود
یه پرنده آشیونه ساخته بود
...
خونِ داغِ عشقِ خورشید ، تو پَرش
جنگلِ بُزرگِ خورشید ، رو سَرش
...
تو هوایِ آفتابی ، رویِ درختا می پرید
تنشو به جنگلِ روشنِ خورشید می کشید
...
تا یه روز ، ابرایِ سنگین اومدن
دُنیایِ قشنگشو به هم زدن
...
هر چی صبر کرد ، آسمون آبی نشد
ابرا موندن ، هوا آفتابی نشد
بس که خورشیدِشو ، تو زندونِ سردِ ابرا دید
یه دفعه دیوونه شُد ، از تویِ جنگل پر کشید
...
زندگیشُ ، تویِ جنگل جا گذاشت
رفت و رفت ، ابرا رو زیرِ پا گذاشت
...
رفت و عاقبت ، به خورشیدش رسید
اما خورشید به تنش آتیش کشید
...
اگه خورشید یکی تو آسمونه
مُرغِ عاشق رو زمین فراوونه
...
روزی یکی به بالا ، چشم می دوزه
میره با این که می دونه می سوزه
...
من همون پرنده بودم
که یه روز ، خورشید و دید
اسم من ، یه قصه شد
این قصه رو ، دُنیا شنید
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
آنکه بترسک است و مترسک نیست، شاید پدرسگ است و مترسک نیست
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
در حال حاضر 206 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 206 مهمان ها)