نمرده ام که دلم را کنار بگذاري
هنوز منتظرم تا قرار بگذاري
هواي سرد خيابان و دسته گُل در دست
دُرُست نيست که چشم انتظار بگذاري
ستاره ها به تماشات مي رسند از راه
اگر شبانه تو بزم سه تار بگذاري!
تمام ِ شانه ي من زير بارتان رفته ست
چقدر راضي ام از اينکه،بار بگذاري
خيال با تو نشستن؟! ورود ممنوع است!
مگر که لطف کني اسم يار بگذاري!
به خانه مي روم و با گُلي که پژمرده ست
به ذهن خسته ي من،طرحِ دار بگذاري
ولي نه گوش به زنگم کِنار اين تلفن
هنوز منتظرم تا قرار بگذاري
ناصر ندیمی