علیرضا آذر ، حسین صفا و محمدسعید میرزایی
در کانون ادبی زمستان
سلسله جلسات نقد و بررسی شعر و ترانه
با سجاد عزیزی آرام
زمان : سه شنبه 8 مهرماه 93 ، ساعت 17
میدان فاطمی - خیابان شهید گمنام - ابتدای بزرگراه کردستان
تالار ایوان شمس - سالن اشراق
ورود برای عموم آزاد است
کانون ادبی زمستان
آه ، آدم دلش كه پر باشد ، دوست دارد به كوچه ها بزند
برود از خودش فرار كند ، به همه چيز پشت پا بزند
دوست دارد به مرگ فكر كند ، زندگي را حجاب ميداند
دوست دارد كه بي حجاب شود ، حرف را با خود خدا بزند
توي مغزت مدام ميشنوي ، منطقي فكر كن ضعيف نباش
مرد بايد به درد تكيه كند ، بيخودي خوب نيست جا بزند
دل به دريا زدي و طوفان شد،به غرور نهنگ ها برخورد
موج منفي گرفت دريا را ، كه سرش را به صخره ها بزند
فكر كن سفره ماهي پيري ، كه تنش خسته از پذيرايي است
با چه انگيزه از ته دريـــــــا ، مرد صياد را صــــــدا بزند
فكر كن بچه لاك پشتي كه روي ريلي به پشت افتاده
وقطاري به سمت او راهي است...خنده دار است دست و پا بزند
زندگي رو به قبله خوابيده ، مرگ همبستر قديمي اوست
زندگي تشنه ي همآغوشي است ، يك نفر مرگ را صدا بزند
هر چه گشتند هيچ چيز نبود ، هرچه گشتيم هيچ چيزي نيست
آدميزاد نا اميد شده ، تا به كي پنجه در هوا بزند
آسمان بر سرم سوار شده ، دل من آلت قمار شده
زندگي مثل زهرمار شده ، يك نفر چارپايه را بزند . . .
سعيد حيدري
اما وقتی در زندون بازه
اونی که دربره خیــــــــــــــــــلی خره...
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
04 Boz Va Choopan
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
معلوم نشد تاریخ یا حدودش ؟
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
خواهشا یکی جواب بده خوابم میاد
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در حال حاضر 612 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 612 مهمان ها)