من پشت پلک های خودم گریه می کنم
شب را در انتهای خودم گریه می کنم
هم زنده در ملافه فرو میروم به مرگ
هم مرده در رثای خودم گریه می کنم
در منزل جدید خودم چال می شوم
در مجلس عزای خودم گریه می کنم
خود را کنار مرگ به پایان رسانده ام
حالا از ابتدای خودم گریه می کنم
نامه نوشتم از تو به خود، گفتم ام: بیا!
در نامه ات برای خودم گریه می کنم
می گویم: آه نامه رسیده، بیا برو!
افتاده ام به پای خودم گریه می کنم
این نامه مملو از مه و ابر است، پس چرا
جای تو هم، به جای خودم گریه می کنم
"من" می رود سراغ خودش را بگیردو
من پشت رد پای خودم گریه می کنم
باران گرفته صحن اتاق مرا، بخند
از شوق پابه پای خودم گریه می کنم ...
محمدرضا حاج رستمبگلو
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
امیر
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در حال حاضر 504 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 504 مهمان ها)