8 سال زندگیم با همین دردا گذشت
8 سال آزگار سخت بود اما گذشت ...
حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارم ...
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب ٬ بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم ...
"محمد شمس لنگرودی"
در حال حاضر 542 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 542 مهمان ها)