سلام ... الیاس و محمد عزیز متن شعر هایی که تو صفحه اول و سایت چاوشی نیوز هست به شدت پر از اشتباهه ! اشتباهایی که ادم شاخ در میاره نمیدونم چجوری اینجوری شنیده هر کی نوشته احتمالا از عجله ای بودنه !! من همینارو کاملا اصلاح کردم یه اشتباه هم نداره جایگزین کنین لطفا
دزیره / روزبه بمانی
دستمو بالا گرفتم تو ضیافت اسیری
تا تو تا آخر دنیا سرتو بالا بگیری
دستمو بالا گرفتم تا تو قلبت پا بگیرم
تا ببینی با چه عشقی این شکستو می پذیرم
تو یه طوفان من یه جزیره
من ناپلئون تو دِزیره
جز تو کی میتونست از من
همه دنیا رو بگیره
نقطه ی تسلیم محضم نقطه ی آرامشم بود
اسمتو زمزمه کردم این تمام شورشم بود
تو هوای تو که باشم صاحب کل زمینم
من همه دنیامو دادم زیر چتر تو بشینم
شوق تسلیم تو بودن لحظه لحظه تو تنم بود
بهترین تصویر عمرم عکس زانو زدنم بود
تو یه طوفان من یه جزیره
من ناپلئون تو دِزیره
جز تو کی میتونست از من
همه دنیا رو بگیره
قهوه قجری / روزبه بمانی
گاهی بهانه ی هوسی باشم
یا پشت میله ی قفسی باشم
من راضی ام به هرچه تو میخواهی
ترجیح میدهی چه کسی باشم
من خام بودمو تو پُرم کردی
با اینکه از تو خاطره ام خالیست
مردی که رو به روی تو می خواند
جز یک نوار پُر شده چیزی نیست
دیوار دور خانه ی من چینیست
دارو ندارم آنچه که می بینیست
غیر از خودت که واقعیت داری
هر آنچه دیدم همه تزئینیست
من یوسفم که برای تماشایت
با حبس با توطئه میسازم
هر روز پیش چشم برادر ها
خود را درون چاه می اندازم
من سال های سال از این خانه
بیرون نرفته ام که تو برگردی
یک بار هم که آمده ای مارا
مهمان به قهوه ی قجری کردی
دیوار دور خانه ی ما چینیست
دارو ندارم آنچه که می بینیست
من عاشق تویی شده بودم که
تنها ، تنها ، تنها ، تنها ..
دیوار دور خانه ی من چینیست
دار و ندارم آنچه که می بینیست
غیر از خودت که واقعیت داری
هر آنچه دیدم همه تزئینیست
از هرشب ِ بدون تو بیزارم
از وهم ها و اینهمه انکارم
این حرف ها نشانه ی سودا نیست
من حدس میزنم که جنون دارم
جُز / حسین صفا
من ، بی تو چیزی نیستم جُز پرده ی بی آفتاب
جُز رختخواب کهنه و لیوان آب و قرص خواب
من ، بی تو چیزی نیستم جُز خونه ی بی پنجره
جُز آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره
من ، بی تو چیزی نیستم جُز چندتا اَبر بی قرار
من ، بی تو چیزی نیستم جُز آه جُز گرد و غبار
من بی تو چیزی نیستم جُز چندتا اَبر بی قرار
من بی تو چیزی نیستم جُز آه جُز گرد و غبار
یادم بده کاری کنم جوری بهم عادت کنی
که زیر چتر گریه هام احساس امنیت کنی
یادم بده کاری کنم بی وقفه با من سر کنی
من شعر بنویسم برات تو شعرامو از بر کنی
کاشکی به گوشت می رسید دارم چه رنجی می برم
بپا غرورم نشکنه من از تو دل نازک ترم
من بی تو چیزی نیستم ، من بی تو اصلا نیستم
شاید کسی که عمریه ، دنبالشی من نیستم
تفنگ سر پُر / حسین غیاثی
توی خونه روی دیوار یه تفنگه سر پُره
داغ جنگلا رو میشه روی قندافش دید
آره یه تفنگ سرپُر و فراری از شکار
که میشه از تو گلوش صدای شلیکو شنید
یه تفنگ پیر و کهنه یه تفنگ بی جواز
که دلش رو برده زوزه های زخمیه یه گرگ
عمریه که بوی باروتو نفس نمیکشه
تنها شاهد نفس کشیدنه پدربزرگ
توی خونه روی دیوار یه تفنگه سرپُره
منم آخرین گوزنی که گلوله میخوره
خسته از روزای غمگینه بدون ِ اتفاق
خواب رفته مثه آتیش زیر خاکستر داغ
یه تفنگی که مثه یه مرد گریه میکنه
شبو با روح پرنده های مُرده تو اتاق
با دوتا میخه سیاه مونده رو دیواره سفید
تو سر هردوی ما وسوسه ی آزادی
خیلی وقته بوی خون خونه رو پُر کرده و من
خیره ام به آخرین ارثیه ی اجدادی
خواب / حسین صفا
لبخند زدو دستامو گرفت اما توی خواب
فردا نشده بیدار شدم بیدار و خراب
عکسش روی میز باز از توی قاب بیرون اومدو
دستامو گرفت باهم دوباره رفتیم توی قاب
ترسیدم اگه بیدار بشم خوابم بپره
گفتم نکنه اصلا روی میز خوابم نبره
تنها روی تخت تنها توی خواب با اون توی قاب
چشماشو که بست قاب از روی میز افتاد و شکست
حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه
تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه
بارون میومد پس داد زدم من پشت درم
خمیازه ی باد آهسته گذشت از پشت سرم
در وا نشده بیدار شدم بارون میومد
گفتم نکنه فردا شده و من بی خبرم
بارون میومد پس داد زدم کی پشت دره
بیدار شدی گفتی نکنه خوابم نبره
سیل از توی قاب اومد تو اتاق در وا شده بود
ما غرق شدیم از بس که اتاق دریا شده بود
حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه
تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه
پاروی بی قایق / حسین صفا
دوتا چشمام دوتا سرباز مغرورن
که مدت هاست از معشوقشون دورن
دوتا سرباز که چندتا زن تنها
توی دلشوره هاشون رخت میشورن
دوتا دستام دوتا چاقوی بی دسته
دوتا قفل بزرگ ِ دست و پا بسته
دوتا پارو دوتا پاروی بی قایق
دوتا کشتی با ده تا لنگره خسته
گلوم خلوت ترین پس کوچه ی بن بست
سرم سرکش ترین فواره ی میدون
یه فنجون قهوه تو غمگین ترین کافه
یه عابر تو خیابونای سرگردون
چشامو بستمو وا کردمو دیدم
یکی از بال ِ بستم آسمون ساخته
یکی بختک شده افتاده رو سینم
یکی از استخونام نردبون ساخته
سرم چندتا کتاب ِ رنگ و رو رفته
یه بالون با طناب ِ از گلو پاره
به اعدامی که اُمیدش به دنیا نیست
ولی دنیا براش جذابیت داره
نه دنیا از سرم خیلی زیادی بود
نه پیشونی نوشتم بود کم باشم
به هر طبعی شکلک در نیاوردم
فقط میخواستم شکل خودم باشم
گلومو پاره کردم اما این مردم
بهم گفتن که دیوونست ، عاشق نیست
کسی باور نکرد این آدمه بی شکل
به غیر از عشق با چیزی موافق نیست
یه خونه ی کوچیک / محسن چاوشی
خیال میکردم برای پیشونیم
یه خونه ی کوچیک رو شونه هات داری
چه بی دلیل چه زود بهونه گیر شدی
چقد دلیل واسه بهونه هات داری
آهای فرصت کم آهای راه زیاد
یه عمر فاصله بود از تو به این آغوش
بین منو تو هنوز یه ریز برف میاد
به دیدنم که میای لباس گرم بپوش
به دیدنم که میای برام گلاب بیار
که مزه مزه کنم نفس کشیدن ِ تو
برای تشنگیام یکم سراب بیار
که باز دوره کنم خیال ِ دیدن تو
بخاطر تو دلم با اینکه زود شکست
نه باز عاشق شد نه دوست پیدا کرد
نه پای درد دل ِ هرکی رسید نشست
نه سفره ی دلشو پیش ِ کسی وا کرد
به دیدنم که میای برام ستاره بیار
چراغ ِ اول این شبو تو روشن کن
بازم اگه حرفام حوصلتو سر برد
هنوز سحر نشده هوای رفتن کن
کلنجار / حسین صفا
کمد پر از لباس تو میز پر از عکس توئه
هنوز تو اتاقمون میپلکن نشونه هات
وقتی که توی خلوتت منو مرور میکنی
یه قطره اشک ممکنه بشینه روی گونه هات
میپرم از خواب شیو لباسمو تن میکنم
چراغو روشن میکنم خونه رو پرسه میزنم
تا خود صبح با خودم همش کلنجار میرم
تا بلکه خوابم نبره نیای به خواب دیدنم
سعی نمیکنم تورو مجاب به اومدن کنم
از کجا معلوم که سرت از این شلوغ تر نشه
از کجا معلوم دل تو یه رو ز برام تنگ شه و
یه جور بخوای بیای پیشم که هیشکی با خبر نشه
اینکه دوستم نداشتی برام اهمیت نداشت
فقط دلم میخواست یه روز تموم بشن بهونه هات
دلت که پر زد واسه من به در که چشم دوختی
بال شکسته ی منو بدوز روی شونه هات
برام مهم نیست که دیگه صدای قلبم چی میگه
تو آخرش توجهی به خواهشم نمیکنی
فقط یکم کلافه ام یکم به هم ریخته ام
اما مهم نیست که دیگه نوازشم نمیکنی
یوسف / حسین صفا
افسوس بود و جز افسوس چیزی به شب نمی تابید
هرچشمه ای که می خشکید از چشم ماه می افتاد
از روزگار دلگیرم ای کاش رنج آخر داشت
یوسف اگه برادر داشت کی توی چاه می افتاد
دل چشمه بود و می جوشید وقتی خدا واسه ی مردم
هر روز یک کوزه رو میشکست از تکه هاش دل می ساخت
از تیکه تیکه قلبم هی کوزه ساخت اما
هی هرشب واسه ی من تنها از خون و خاک گل می ساخت
بکار و بچین ،،، بچین و ببخش
زمین خدا ،،، برای همست
ببین و نترس ،،، نترس و بگو
خدا تا ابد ،،، خدای همست
تا چشم کار می کرد و تا اعتماد می کردم
چشمم به هر چی که می دید بی اعتماد تر می شد
معجون دردمندی از سردرد و دردسر بودم
با هر مسکن تازه دردم زیادتر می شد
خشکیده تر شدم ای ماه عکست توی کدوم چشمست
اینجا که هرچی می بینم دالون و تنگ و تاریکه
اینجا که هرچی می گردم راهی به سرپناهی نیست
روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه
وصیت / حسین صفا
برای این گل قرمز نماز مُرده بخوانید
مرا شمرده بخوانید
برای خاکسپاری تمام باغچه ها را
به مادرم بسپارید
دو دانگه پیرهنم را دو پاره از کفنم را
به این دو چشم بدوزید
سپس ملال تنم را دو بال پر زدنم را
در این کفن بگذارید
به همسر نگرانم به نقل قول بگویید
چه دوست داشتنی بود
شما آهای شماها ، شما که همسر خود را
همیشه دوست ندارید
زیاد امید ندارم که از تپیدن قلبم
گلی دوباره بروید
مگر بهار که سر شد کنار سنگ مزارم
دلی دوباره بکارید
کدام قله کدام اوج منی که اینهمه کوهم
از این جهان به ستوهم
من از شکار نکردن شما از اینکه شکارم
نبوده اید شکارید
تنها تنها تنها تنها تنها ........
قهوه ی قجری و خواب بیچارم کرده.فعلا به بقیه فکر نمی کنم.فعلا
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
بعد اینکه آلبومو گرفتم رفتم عکس انداختم باهاش
هرکه او بیدارتر پر دردتر....
در حال حاضر 535 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 535 مهمان ها)