چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
من سال های سال از این خانه
بیرون نرفته ام که تو برگردی
یک بار هم که آمده ای مارا
مهمان به قهوه ی قجری کردی
کاشکی به گوشت می رسید
دارم چه رنجی می برم
بپا غرورم نشکنه
من از تو دل نازک ترم ...
بارون میومد پس داد زدم من پشت درم ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
توی خونه روی دیوار یه تفنگه سرپُره
منم آخرین گوزنی که گلوله می خوره
خسته از روزای غمگین بدون ِ اتفاق
خواب رفته مث آتیش زیر خاکستر داغ
یه تفنگی که مث یه مرد گریه می کنه
شبو با روح پرنده های مُرده تو اتاق
در حال حاضر 511 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 511 مهمان ها)