[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
همه نوشتن ؟
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
سینا تو ننویسی ها لو میره
خیانت
اصل شعر :
دلواپس مهتابم باز امشبم بي تابم
ازت خبر ندارم تا خود صبح بي خوابم
حس خوبي ندارم چشام همش به ساعته
مي پرسم اين چه حسيه يکي ميگه خيانته
همش تصور ميکنم دست يکي تو دستته
دارم ميميرم اي خدا فکر مي کنم حقيقته
گوشي رو بردار تا صدات يه ذره ارومم کنه
اين نفساي اخره دلم داره جون مي کنه
با تغییرات عامل شده :
دلواپس و بی تابم باز امشبم بی خوابم
ازت خبر ندارم تا خود صبح بيدارم
حس خوبي ندارم چشام همش به ساعته
مي پرسم اين چه حسيه يکي ميگه خيانته
گوشي رو بردار تا صدات يه ذره ارومم کنه
اين نفساي اخره دلم داره جون مي کنه
همش دارم فکر ميکنم دست يکي تو دستته
دارم ميميرم اي خدا فکر مي کنم حقيقته
اهنگ گل سر
متن کامل :
سر خاک مادر من هيچ کسي گريه نکردش
بابا هم هيچي نمي گفت با همون نگاه سردش
مادرم بايد بدوني بابايي بهونه کرده
جاي تو تو خونه ما يکي رو نشونه کرده
جاي تو شبها ميادش واسه من قصه مي خونه
مي دونه دوسش ندارم ولي باز پيشم مي مونه
ولي من هنوز نذاشتم توي تخت تو بخوابه
چرا اون تو خونه ماست يه سوال بي جوابه
گلاي ياس تو باغچه غروبا بهونه ميگيرن
همشون يه عهدي بستن سر خاک تو بميرن
قاب عکس سرد و خالي آخرين خنده مادر
گل سر يادگاري ولي با گلاي پرپر
مادر خودش ميدونه که يه نا اضافه داره
هيچکي مادرم نميشه الکي شبا بيداره
غذاهاش نمک نداره اطاقا تيره و تاره
گل اشپزخونه انگار بهار و خزون نداره
متن کامل :
ابرای پاییزی دلگیر من
جوونترای چهره ی پیر من
چشمای من بی خبرای ساده
منتظرای دل به جاده داده
مردمکاتون به کجا زل زدن
باز مژه هاتون به کجا پل زدن
کاشکی بدونید که دارم هنوزم
از اشتباه قبلیتون میسوزم
اوندفه ام هرچی دیدید یه خواب بود
چشمه ی لب تشنگیا سراب بود
با اینکه هیچ کس نیومد پیش من
شب زده ها; چشمای درویش من
تنها نبودن حتی یک دقیقه
با تنهایی که بهترین رفیقه
* بیت حذف شده از این شعر بعدها در قالب ورژن دوم ابرای پاییزی به همراه امیر ارجینی خوانده شد
خودکشی ممنوع
از اين بالا نگاه کردم زمين منوصدا ميزد
يکي ميگفت بپرپايين يکي توقلبم جا ميزد
وقت تموم کردن کار شهـامـت دل بـريدن
خط کشيدن دور همه به حس پروازرسيدن
حالا بايد چي کار کنم خاطره هارو خط زدم
کاري که اينجا ندارم گذشتن رو خوب بلدم
براي گريه کردنات يکي دو روزي کافيه
سياه بپوش براي من! ايـنـم بـراي قـافـيـه
فقط من از اينجا ميرم فکر نکنم چيزي بشه
نه آسمون زمين مياد نه ابري باروني ميشه
حرفاي آخر رو زدم کارو بايد تموم کنم
حيف که اين ثانيه رو براي حرف حروم کنم
اهای خبر نداری
عشق کدوم غريبه يهو به جونت افتاد
چي شد که خيلي ساده عشقم و بردي از ياد
قلبم و بي تفاوت له کردي زير پاهاش
گول نگاش و خوردي يا که فريب حرفاش يا که فريب حرفاش
اهاي خبر نداري دلم داره مي ميره
همدم بي کسي ها م تو بي کسي اسيره
بهش بگين هنوزم جاش خاليه تو خونم
بگين هنوز داد ميزنم برگرد دردت به جونم برگرد دردت به جونم
رفتم زه يادت اما بدون نرفتي از ياد
نديدي وقتي رفتي واسه تو دست تکون داد
هر که رسيده از راه به هم مي گه ديوونم
اخه ورد زبونمه برگرد دردت به جونم
برگرد دردت به جونم
دلت چه جوري اومد زدي خيلي ساده
تنهاش گذاشتي اما دل به کسي نداده
هيچ از خودت مي پرسي عاقبتم چي مي شه
نه مرده ام نه زنده زنده به گور هميشه زنده به گور هميشه
آهاي خبر نداري دلم داره مي ميره
همدم بي کسي ها م تو بي کسي اسيره
بهش بگين هنوزم جاش خاليه تو خونم
بگين هنوز داد ميزنم برگرد دردت به جونم برگرد دردت به جونم
* در مورد این تراک معلوم نیست یگانه در ورژنی که خود خوانده ابیاتی را اضافه کرده یا چاوشی بعضی از آنها را حذف کرده است ...
بانوی من
آخر چي کار داري با آسمان آبي
بانوي من تو وقتي درياي غرق آبي
با موي لخت و تيره چشم خمار و خيره
تلفيقي از دو چيزي آبادي و خرابي
مثل شراب ها نه بانوي من تو در من
سرگيجه هاي بعد از نوشيدن شرابي
با موي لخت و تيره چشم خمار و خيره
تلفيقي از دو چيزي آبادي و خرابي
هر شب به خواب دارم مبينمت تو اما
يک شب نمي تواني با ياد من بخوابي
با ياد تو چه زيباست در دوردست هايش
تنگ غروب دريا تلفيق زرد و آبي
آن روزها چه بودي اين روزها چه هستي
آن روزها درختي اين روزها طنابي
امام رضا(ع)
تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه
هوایی شده بره پابوس امام رضا
اما هی فکر میکنه اونجا جای کفتراست
آخه من کجا برم یه کلاغ که رو سیاست
من که توی سیاهیا از همه رو سیا ترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
تو همین فکرا بودش کلاغ عاشق ما
یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون
که یه هو صدایی گفت تو نترس و راهی شو
به سیاهی فکر نکن تو یه زائری برو
من که توی سیاهیا از همه رو سیا ترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
اگه دريام که باشه راه اقيانوستون
تشنگي مي کشیدم تا بيام پابوستونن
مرگ
چه كسي خواهد ديد
مردنم را بي تو ؟
بي تو مردم ، مردم
گاه مي انديشم
خبر مرگ مرا با تو چه كس مي گويد ؟
آن زمان كه خبر مرگ مرا
از كسي مي شنوي ، روي تو را
كاشكي مي ديدم
شانه بالازدنت را
بي قيد
و تكان دادن دستت كه
مهم نيست زياد
و تكان دادن سر را كه
عجيب !عاقبت مرد ؟
افسوس
كاشکی مي ديدم
من به خود مي گويم:
” چه كسي باور كرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاكستر كرد ؟ “
باد كولي ، اي باد
تو چه بيرحمانه
شاخ پر برگ درختان را عريان كردي
و جهان را به سموم نفست ويران كردي
باد كولي تو چرا زوزه كشان
همچنان اسبي بگسسته عنان
سم فرو كوبان بر خاك گذشتي همه جا ؟
آن غباري كه برانگيزاندي
سخت افزون مي كرد
تيرگي را در دشت
و شفق ، اين شفق شنگرفي
بوي خون داشت ، افق خونين بود
كولي باد پريشاندل آشفته صفت
تو مرا بدرقه مي كردي هنگام غروب
تو به من مي گفتي :
” صبح پاييز تو ، ناميومن بود ! “
من سفر مي كردم
و در آن تنگ غروب
ياد مي كردم از آن تلخي گفتارش در صادق صبح
دل من پر خون بود
در من اينك كوهي
سر برافراشته از ايمان است
من به هنگام شكوفايي گلها در دشت
باز برمي گردم
و صدا مي زنم :
” آي
باز كن پنجره را
باز كن پنجره را
در بگشا
كه بهاران آمد
كه شكفته گل سرخ
به گلستان آمد
باز كنپنجره را
كه پرستو مي شويد در چشمه ي نور
كه قناري مي خواند
مي خواند آواز سرور
كه : بهاران آمد
كه شكفته گل سرخ به گلستان آمد “
سبز برگان درختان همه دنيا را
نشمرديم هنوز
من صدا مي زنم :
” باز كن پنجره ، باز آمده ام
من پس از رفتنها ، رفتنها ؛
با چه شور و چه شتاب
در دلم شوق تو ، اكنون به نياز آمده ام “داستانها دارم
از دياران كه سفر كردم و رفتم بي تو
از دياران كه گذر كردم و رفتم بي تو
بي تو مي رفتم ، مي رفتن ، تنها ، تنها
وصبوري مرا
كوه تحسين مي كرد
من اگر سوي تو برمي گردم
دست من خالي نيست
كاروانهاي محبت با خويش
ارمغان آوردم
* این تراک جزو استثنائات میباشد . در این تراک به جای حذف ، محسن کلمه "خندان" را نیز اضافه کرده است.
راه دشوار
سلام اي تنها بهونه ، واسهء نفس کشيدن
هنوزم پَر ميکشه دل ، واسهء به تو رسيدن
واسهء جواب نامت ، مي دونم که خيلي ديره
بذار به حساب غربت ، نکنه دلت بگيره
عزيزم بگو ببينم ، که چه رنگه روزگارت
خيلي دوست دارم تو مهتاب ، بشينم يه شب کنارت
سَرتو با مهربوني ، بذاري به روي شونم
تو فقط واسم دعا کن ، آخه ... دنبال بهونم
حالمو اگه بپرسي ، خوبه ... تعريفي نداره
چون بلا تکليفه عاشق ، آخه تکليفي نداره
نکنه ازم برَنجي ، تشنه ام ... تشنهء بارون
چقدر از دريا ما دوريم ، بي گناهيم هر دوتامون
بد جوري به هم مي ريزه ، منو گاهي اتفاقي
تو اگه نباشي از من ، نمي مونه چيزي باقي
مي دوني که دست من نيست ، بازياي سرنوشته
رو قشنگا خط کشيده ، زشتا رو واسم نوشته
باز که ابري شد نگاهت ، بغضتم واسم عزيزه
اما اشکاتو نگهدار ، نذار اين جوري بريزه
من هنوز چيزي نگفتم ، که تو طاقتت تموم شد
باقي شو بگم مي بيني ، گريه هات کلي حروم شد
حاله من خيلي عجيبه ، دوست دارم پيشم بشيني
من نگاهت بکنم تو ، تُو چشام عشقو ببيني
يادته منو تو داشتيم ، ساده زندگي مي کرديم
از همين چشمهء شفاف ، رفعه تشنگي مي کرديم
يه دفعه يه مهمون اُومد ، عقلمو يه جوري دزديد
دل تو به روش نياورد ، از همون دقيقه فهميد
اولش فکر نمي کردم ... که دلم رو بُرده باشه
يا دلم گوله چشاي ... روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشت و ديدم ، دل من ديونه تر شد
به تو گفتم و دلت از ، قصه من با خبر شد
اولش گفتم يه حِسه ، يا يه احترام ساده
اما بعد ديدم که عشقه ، آخه اندازش زياده
تو بازم طاقت آوردي ، مثله پونه ها تُو پاييز
سرنوشت تو سفيده ، ماجراي من غم انگيز
بد جوري ديوونتم من ، فکر نکن اين اعترافه
هميشه نبودن تو ، کرده اين دلو کلافه
« مي دونم فرقي نداره ... واست عاشق بودن من »
« مي دونم واست يکي شد ... بودن و نبودن من »
مي دونم دوسم نداري ، مثله روزاي گذشته
من خودم خوندم تُو چشمات ، يک کسي اينو نوشته
اما روحه من يه درياست ، پُره از موج و تلاطم
ساحلش تويي و موجاش ، خنجراي حرف مردم
« آخ که چه لذتي داره ، ناز چشماتو کشيدن »
« رفتن يه راه دشوار ، واسه هرگز نرسيدن »
من که آسمون نبودم ، اما عشقه تو يه ماهه
سرزنش نکن دلم رو ، به خدا اون بي گناهه
تو که چشماي قشنگت ، خونهء صدتا ستارست ...
تو که لبخند طلائيت ، واسه من عمره دوبارست ...
بيا و مثله گذشته ، جزء به من ... به همه شک کن
من بدون تو ميميرم ، بيا و بهم کمک کن ...
بيا و بهم کمک کن
نفرین
الهي سقف ارزوت خراب بشه روي سرش
بياي ببيني که همه حلقه زدن دور و برش
الهي که مريض بشه پيغام بده که زود بيا
وقتي که اونجا برسي بسته شه چشماي ترش
الهي روز وصال طوفان شه از سمت شمال
هيچي از اون روز نمونه به جز گلاي پرپرش
عمرت الهي کم نشه اما پر از غصه باشه
زجرائي که به من دادي خوب بکشي تا اخرش
الهي که يه روز خوش از تو گلوت پايين نره
رسواي عالمت کنن اون چشماي دربه درش
قسم مي خوردي با مني قسم مي خوردي به خدا
خدا الهي بزنه تو کمرت توکمرش
من اهل نفرين نبودم چه برسه که تو باشي
بياد الهي خبرت بياد الهي خبرش
يکي دوتا سه تا که نيس از خيلياش بي خبرم
هر چيزو که نمي شه گفت پس مي کنم مختصرش
هر چي بدي کردي به من الهي اون با تو کنه
ببيني ديگري به جات رفته شده همسفرش
توئي که عاشقم بودي بري سراغ ديگري؟
واسه خدام فکر مي کنم مشکله قدري باورش
مي خوام بدونم قد من عاشقته دوستت داره
اين که رها کردي منو مي ارزه به درد سرش؟
ما چه نکرديم واسه تو کم به اب و اتيش زديم
اي بي وفا رفتي کجا سراغ از ما بهترش
نامه رو به تو نمي دم مي فرستمش واسه خدا
تا ببينه چقد بده بنده از بد بدترش
ناز
وقتي كه خاطر غمگين تو هنوز تو خونه ي منه
يعني كه بار غم بي تو شبانه روز رو شونه منه
غم بار عشق تو رو دوش ميكشم پا پس نميكشم
با اين خيال پوچ كه چشمهاي تو ديوونه منه
از هرچي بگذرم اي خوب مشرقي از تو نميگذرم
وقتي خماري چشماي مست تو ميخونه منه
روح تو مريمه چشم تو نرگسه دست تو نسترن
روح تو چشم تو دست تو عشق من گلهونه منه
اون روزها اگه با دستاي تو باليدم از خودم
اين روزها ببين زخم كدوم تبر رو شونه منه
تو ناز ميكني من ناز ميكشم اين منطق كيه ؟
انگار پيش تو فرقي نميكنه كي عاشق كيه !
لولای شکسته
همیشه منتظرت هستم
خیال می کنم پشت در ایستاده ای و در میزنی
اینقدر این در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولایش شکسته است
لولای شکسته در را عوض میکنم
انگار کسی در میزند
در را باز می کنم و در خیالم تو را می بینم که پشت در ایستاده ای
می گویم:
بانو خوش آمدی
ولی تو نیستی
پشت در تنهاییست
در را می بندم و باز دوباره باز میکنم.
ولی هنوز هم نیستی.
اینقدر باز میکنم و می بندم که لولای در دوباره می شکند.
کاش می آمدی
می دانم چشم خسته ام بسته خواهد شد
قلبم خسته ام خواهد ایستاد
ولی تو نخواهی آمد
بانو
بانو
بانو جان
تا آخر عمر فقط همین خواهد بود:
من و در و لولای شکسته
و حسرت دیدار تو
فقط همین...
من با تو خوشم
چه خوبه هميشه ما با هم باشيم
من و تو دشمن درد و غم باشيم
چه خوبه دلامون از اميد پره
غم داره از من و تودل ميبره
من با تو خوشم تو خوشي با دل من
از دست من و تو غصه ها خسته ميشن
كوچه ها به جاي بوي بي كسي
پر از عطر خوش هم نفسي
تپش قلب تو با نبض منه
عزيزم لحظه ي عاشق شدنه
فكر نكن رو به غروبه زندگي
اگه عاشق باشي خوبه زندگي
براي ديدن خوبي كافيه
چشاتو وا كني رو به زندگي
غزل خون
عاشق و مجنونت شدم
ناخوانده مهمونت شدم
کلي پريشونت شدم
اما بازم نيومدي
قهوه فنجونت شدم
شمعه تو شمعدونت شدم
خاکه تو گلدونت شدم
اما بازم نيومدي
برفه زمستونت شدم
رسوا و حيرونت شدم
چيک چيکه ناودونت شدم
اما بازم نيومدي
آفتاب و بارونت شدم
اشکاي لرزونت شدم
عطره گلابدونت شدم
اما بازم نيومدي
ماهه تو ايونت شدم
خراب و ويرونت شدم
گله گلستونت شدم
اما بازم نيومدي
سه ماه تابستونت شدم
الوند و کارونت شدم
دشتاي ايرونت شدم
اما بازم نيومدي
دنا و هامونت شدم
نزديکتر از جونت شدم
رگت شدم خونت شدم
اما بازم نيومدي
خادم و دربونت شدم
اسيره زندونت شدم
گلابه کاشونت شدم
اما بازم نيومدي
يه جوري مديونت شدم سنگه خيابونت شدم
راهيه ميدونت شدم
اما بازم نيومدي
تو سختي آسونت شدم
تو دردا درمونت شدم
ناجيه پنهونت شدم
اما بازم نيومدي
لباس و سامونت شدم
سارقه ايمونت شدم
چشماي گريونت شدم
اما بازم نيومدي
لباي خندونت شدم
گشنه شدي نونت شدم
آبه فراونت شدم
اما بازم نيومدي
هميشه ممنونت شدم
من ني چوپونت شدم
آب تو بيابونت شدم
اما بازم نيومدي
شعرايه ارزونت شدم
عمري غزل خونت شدم
تسليمه قانونت شدم
اما بازم نيومدي
گشنه مژگونت شدم
هلاکه چشمونت شدم
رفتم و قربونت شدم
اما بازم نيومدي...
خودفریبی
ترانه هاي من يه جور گلايه از غريبيه
به دل ميگم يه روز مياي اينم يه خود فريبيه
عاشقا تقسيم ميكنن عشق و براي همديگه
نصيب من از عشق تو هميشه بي نصيبيه
دستاي من عمري نمك خورده دستاي تو ا
هرجوري نفرينت كنم آخر نا نجيبيه
دستاي گرمت رو بيار تو دست سرد من بذار
كه آتيش دستاي تو چاره بي طبيبيه
خيلي رقيب دارم و باز وقتي به تو فكر ميكنم
ميبينم اين روزا فقط درد تو بي رقيبيه
چاره نداره درد تو نميرسم به گرد تو
ببين كه درد مرد تو چه غصه ي عجيبيه
درد دل غريبيمو
قصه خود فريبيمو
غزل باشه يا مثنوي
خوبه اگه تو بشنوي
توی شهری که تونیستی
آرزومه كه يه لحظه روبري من بايستي
آخه قلبم نگرونه توي شهري كه تو نيستي
تو خيال كن آدماي همه دنيا توي شهره
توي شهر بي تو اما دل من با همه قهره
توي شهر كه تو نيستي همه جا رو غم گرفته
هركجا هستي صدام كن عزيزم دلم گرفته
شدم اون غريبه اي كه تو نباشي نمي ارزه
دارم از نفس مي افتم مثل يه گياه هرزه
يه صدا حتي شبيه تو نميرسه به گوشم
خيلي غمگين و سنگين غمي كه مونده رو دوشم
ظهرعطش
زهره منظومه زهرا حسين
كشته ي افتاده به صحرا حسين
دست صبا زلف تورا شانه كرد
بر سر ني خنده مستانه كرد
كيست لب خشك ترك خورده ات
چشمه اي از زخم نمك خورده ات
روشني خلوت شبهاي من
بوسه بزن بر تب لبهاي من
تازغم غربت تو تب كنم
ياد پريشاني زينب كنم
آه از آن لحظه كه بر سينه ات
بوسه نشاندند لب تيرها
آه از آن لحظه كه بر پيكرت
زخم كشيدند به شمشيرها
آه از آن لحظه كه اصغر شكفت
در هدف چشم كمانگيرها
آه از آن لحظه كه سجاد شد
هم نفس ناله زنجيرها
قم به حج رفته به حج رفته اند
بي تو در اين واديه كج رفته اند
كعبه تويي كعبه بجز سنگ نيست
آينه اي مثل تو بيرنگ نيست
آينه رهگزر صوفيان
سنگ نصيب گذر كوفيان
كوفه دم از مهر و وفا ميزدند
شام تورا سنگ جفا ميزدند
كوفه اگر آينه ات را شكست
شام از اين واعقه طرفي نبست
كوفه اگر تيغ وتبرزين شود
شام اگر يكسره آذين شود
مرگ اگر اسب مرا زين كند
خون مرا تيغ تو تضمين كند
آتش پرديس نبرد مرا
تيغ اجل نيز نبرد مرا
بي سر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين
جان علي سلسله بندم نكن
گردم از خاك بلندم نكن
عاقبت اين عشق هلاكم كند
در گذر كوي تو خاكم كند
تربت تو بوي خدا ميدهد
بوي حضور شهدا ميدهد
ساقي لب تشنه لبي باز كن
سفره نان و رطبي باز كن
شمعه از درد دلت باز گو
نكته اي از نقطه آغاز گو
قوم به حج رفته چو باز آمدند
بر سر نعشت به نماز آمدند
قوم به حج رفته تورا كشته اند
پنجه به خوناب تو آوشته اند
سامريان شعبده بازي كنند
نفي رسولان حجازي كنند
مشعر حق عظم منا كرده اي
كعبه شش گوشه بنا كرده اي
تير تنت را به مصاف آمد است
تير سرت را به طواف آمد است
كيست شفا بخش دل ريش ما
مرحم زخم و غم و تشويش ما
كيست بجز ياد دل روي تو
سجده به محراب دو ابروي تو
بر سر ني زلف رها كرده اي
با جگر شيعه چه ها كرده اي
باز كه هنگامه بر انگيختي
بر جگر شيعه نمك ريختي
كو كفني تا كه بپوشم تنت
تا گيرم دامنه دامنت
حج تو هر چند كه تخير داشت
لاكن هفتاد و دو تكبير داشت
آري هفتاد و دو لبيك گو
عظم وضو كرده به خون گلو
اينان هفتاد دو قربانييند
كه از اسر باده تو فانييند
هم نفسان حج حسيني كنيد
پيروي از راه خميني كنيد
حج حسيني سفري سرخ بود
احرامش بال وپري سرخ بود
حج حسيني سفر كربلاست
نيت آن قربت رنج و بلاست
توبه نامه
دلت را خانــهی مــا کـن، مصفّـا کردنش با من به ما درد دل افشـا کـن، مـــداوا کردنش با من
اگر گم کــــردهای ایدل، کلیـــد استجــابت را بیا یک لحظــه با ما باش، پیـــدا کردنش با من
بیفشان قطرهیاشکی که منهستم خریدارش بیاور قطــرهای اخـــلاص، دریـــا کردنش با من
اگر درهـا بهرویت بستـــه شـد دل برمکن بازآ درِ این خـانه دقالبــــاب کُـــن واکردنش با من
به من گــو حاجت خود را، اجـابت میکنم آنی طلبکن آنچه میخواهی،مهیّا کردنش با من
بیا قبل از وقـــوع مرگ روشـن کن حسابت را بیاور نیک و بد را، جمـع و منــها کردنش با من
چو خوردی روزی امـــروز ما را شـکر نعمت کن غم فــردا مخـور، تأمیـــن فـــردا کردنش با من
به قــرآن آیهیرحمت فــراوان است ای انسان بخـوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من
اگر عمـری گنـه کردی، مشو نومیــد از رحمت تو نام تـــوبه را بنویـس، امضـــا کردنش با من
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه،حلقه زدن دور و برش
الهی که مریض بشه پیغام بده که زود بیا
وقتی که اونجا برسی،بسته شه چشمای ترش
الهی که روز وصـال،طوفان شه از سمت شمال
هیچ چی از اون روز نمونه،بجز گلای پرپرش
عمرت الهی کم نشه، اما پر از غصه باشه
زجرائی که به من دادی خوب بکشی تا آخرش
الهی که یه روز خوش از تو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنن اون چشای در به درش
قسم می خوردی با منی،قسم می خوردی بخدا
خــدا الـهـی بـــزنه تـو کمرت ، تو کـمـرش
من اهل نفرین نبودم،چه برسه که تو باشی
بـیـاد الهی خـبـرت ، بـیاد الهی خبرش
یکی،دوتا،سه تا که نیس، از خیلیاش بی خبرم
هر چیزوکه نمی شه گفت،پس می کنم مختصرش
هر چی بدی کردی به من،الهی اون با تو کنه
ببینی دیگری به جــات رفـته شده همسفرش
توئـی کـه عاشـقـم بودی بری سراغ دیگری؟
واسه خُدام فکر می کنم مشکله قدری باورش
می خوام بدونم قدِ من عاشقته ، دوست داره؟
ما چه نکردیم واسه تو،کـم به آب و آتیش زدیم؟
ای بی وفا رفتی کجا ،سراغ از ما بهترش؟
نامه رو به تو نمی دم می فرستمش واسه خدا
تـا بـبـینـه چِـقـد بـَده ، بـنـده از بـد ، بـدتـرش
غیر معمولی
دوستی ساده ی ما غیر معمولی شد
نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد
نمیدونم چی شد که وجودم لرزید
دله من این حسو از تو زودتر فهمید
تو که باشی پیشم دیگه چی کم دارم؟
چه دلیلی داره از تو دست بردارم؟
بین ما کی بیشتر عاشقه من یا تو؟
هر چی شد از حالا همه چیزش با تو!
دیگه دسته من نیست بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی منو تنها نذاری
دست من نبود اگه اینجوری پیش اومد
میدونستم خوبی ولی نه تا این حد
انگاری صد ساله که تو رو میشناسم
واسه اینه اینقدر روی تو حساسم
منه احساساتی به تو عادت کردم
هر جا باشم اخر به تو برمیگردم
وقتی هیشکی عشقش مثل من مزمن نیست
زندگی بی تو برام نه دیگه ممکن نیست
dont sulk with my eyes= قهر نکن با چشمام
your sulk is my fire = قهر تو آتیشمه
i dont want to burn = من نمیخوام بسوزم
اگر تراک خود فریبی محسن چاوشی رو به خاطر دارین این متن کامل اون تراک هستش
که به دلایلی قسمتهای از اون حذف شد....
ترانه هاي من يه جور گلايه از غريبيه
به دل ميگم يه روز مياي اينم يه خود فريبيه
عاشقا تقسيم ميكنن عشق و براي همديگه
نصيب من از عشق تو هميشه بي نصيبيه
دستاي من عمري نمك خورده دستاي تو ا
هرجوري نفرينت كنم آخر نا نجيبيه
دستاي گرمت رو بيار تو دست سرد من بذار
كه آتيش دستاي تو چاره بي طبيبيه
خيلي رقيب دارم و باز وقتي به تو فكر ميكنم
ميبينم اين روزا فقط درد تو بي رقيبيه
چاره نداره درد تو نميرسم به گرد تو
ببين كه درد مرد تو چه غصه ي عجيبيه
درد دل غريبيمو
قصه خود فريبيمو
غزل باشه يا مثنوي
خوبه اگه تو بشنوي
پاروی بی قایق
دوتا چشمام دوتا سرباز مغرورن
که مدتهاست از معشوقه شون دورن
دوتا سرباز که چن تا زن تنها
توی دلشوره هاشون رخت میشورن
دوتا دستام دوتا پاروی بی دسته
دوتا قفل بزرگ دست و پابسته
دوتاپارو،دوتا پاروی بی قایق
دوتا کشتی با ده تا لنگر خسته
چشامو بستم و واکردم و دیدم
یکی از بال بسته م آسمون ساخته
یکی بختک شده افتاده رو سینه م
یکی از استخونام نردبون ساخته
دلم خلوترین پس کوچه ی بن بست
سرم سرکش تر از فواره ی میدون
یه فنجون قهوه تو غمگین ترین کافه
یه عابر تو خیابونای سرگردون
سرم چن تا کتاب رنگ و رو رفته
یه بالن با طناب از گلو پاره
یه اعدامی که امیدش به دنیا نیست
ولی دنیا براش جذابیت داره
نه دنیا از سرم خیلی زیادی بود
نه پیشونی نوشتم بود کم باشم
به هر تقدیر شکلک در نیاوردم
فقط میخواستم شکل خودم باشم
گلومو پاره کردم اما این مردم
بهم گفتن که دیونست،عاشق نیست
کسی باور نکرد این آدم بی شکل
به غیر از عشق با چیزی موافق نیست
یا حضرت خدیجه
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
در حال حاضر 479 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 479 مهمان ها)