صفحه 5821 از 12529 نخستنخست ... 482153215721577158115819582058215822582358315871592163216821 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 58,201 به 58,210 از 125286

موضوع: آلبــوم پــاروی بی قایـق محسن چاوشی

  1. #58201
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    46,945
    تشکر
    1,054
    تشکر شده : 1,787
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sajjad نمایش پست ها
    ولی به نظرم سنتوری انقد فیلم با شخصیتی هست که اگر سری دومش هم ساخته بشه ، باز هم موفق بشه
    ایشالا که همین طوره...
    عوامل اگر باشن که قطعا برای ساختش باید باشن فقط یه سناریو میمونه که با توجه به مهرجویی که تو فیلمای اخیرش دیدم یکم نگرانم میکنه
    اگر چه با همه این اوصاف هر چه از دوست رسد نیکوست و شنیدن صدای محسن این بار رو پرده سینما قطعا لذت بخش و صد البته یه اتفاق خیلی خوب!

  2. #58202
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نوشته ها
    29,628
    تشکر
    1
    تشکر شده : 1,119
    نترس و بگو ...

  3. #58203
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    30,508
    تشکر
    39
    تشکر شده : 147
    چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ

  4. #58204
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    46,945
    تشکر
    1,054
    تشکر شده : 1,787
    خب دیگه ما هم خیلی شلوغ کردیم سر اومدن البوم
    یکم دور شیم از این فضای بریم تو خلوت بیشتر لذت ببریم ازش
    از فردا کمتر با پستا و پر حرفیام سرتونو درد میارم



    برام مهم نیست که دیگه صدای قلبم چی میگه
    تو آخرش توجهی به خواهشم نمیکنی


  5. #58205
    فعال
    تاریخ عضویت
    May 2014
    نوشته ها
    4,573
    تشکر
    87
    تشکر شده : 167
    تفنگ سرپر مخاطب را یاد کلبه ای متروک در وسط جنگلی بی گذر می اندازد با پدربزرگ چشم ابی که نوه اش را تنها بزرگ کرده برای نجات جنگل از بی عاطفگی،تبعیض..و حالا نوه جوان جامانده از پسر جنگجویش برومند شده، ایستاده و زل زده به تفنگ سرپری که هدیه اجدادیست برای برقرای عدالت به جنگل..جنگلی که گوزنهای زیادی برای حفاظت از بکر ماندن و پابرجابودنش سرشان را قاب کرده اند بالای شومینه گرگ ها..گرگهایی که دشمن همیشگی گوزن های با اصالتند..گوزن های حامی ازادی با شاخ های نشانه ازادی که سالهاست ازادیشان به یغما رفته...همه اینها را نوه در دود به هوا رفته چپق پدربزرگ میبیند و جنگلی که هیچ گوزنی دیگر برای نجاتش ظغیان نمیکند..جنگل ارام اتش زیر خاکستر...وتفنگ میخ شده که تلاشش برای ازادی از اسارت میخهای روی دیوار فایده ای نداشته...تفنگی که جنون ظغیان دارد...خیره به چشمهای خاکستری نوه همراه با روح مرده کبوترها و گوزن های رفته در راه ازادی عهد بست که خون راه بیندازد برای ازادی..که خون راه بیندازد برای استقلال که هنوز هم میشود ازاد شد..
    پیوند:گوزن و کبوتر نماد ازادی طلبی...گرگ نماد ظلم و استبداد..پدربزرگ و اجداد نماد مبارزه..جنگل نماد کشوری با تمدن دو هزار و پانصد ساله

  6. #58206
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نوشته ها
    29,628
    تشکر
    1
    تشکر شده : 1,119
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

    لباس پوشیده بودم و داشتم می رفتم بیرون که بابا زنگ زد: اول خبر مرگ یکی از فامیل را داد (که قبل تر از آن مطلع شده بودم) و بعد هم صحبت وضعیت کوبانی شد (می داند که من اینجا تلویزیون ندارم و دسترسی ام به اخبار فقط از طریق سایت هاست)، اما کاملا مشخص بود که این صحبت ها بهانه است و دلش تنگ شده برای پسر بدی که از وقتی خوب تر باشد، دور تر و دور تر شد...
    به محض اتمام مکالمه، در هندزفری صدای آشنایی می گوید:
    به دیدنم که میای برام گلاب بیار / که مزه مزه کنم نفس کشیدنتو
    برای خستگیام یه کم سراب بیار / که باز دوره کنم خیال دیدنتو
    راه می افتم و می رسم، و چند دقیقه بعد حجم زیبایش در مانتوی صورتی کم رنگ جلویم می نشیند، زیبایی خسته اش را به دقت نگاه می کنم و تمام اتفاقات این سال های سخت را مرور می کنم و با خودم می گویم :
    نه دنیا از سرم خیلی زیاد بود / نه پیشونی نوشتم بود کم باشم
    به هر تقدیر شکلک در نیاوردم / فقط می خواستم شکل خودم باشم
    برای برگشتن هیچ عجله ای نداشتم، می دانستم خبر های چندان جالبی منتظرم نیست، همه خبرگزاری های رسمی می گویند تقریبا نصف شهر و مقر فرماندهی کرد ها به دست داعش افتاده... اما یک خبرگزاری غیر رسمی چند دقیقه پیش خبری منتشر کرده مبتنی بر بازپس گیری بعضی از مناطق به وسیله کرد ها و شروع عقب نشینی نیرو های داعش در کوبانی... به این فکر می کنم که حتی اگر این خبر را هم نمی خواندم همچنان امیدوار بودم، اگر امید نداشتم امروز با دقت صورتم را اصلاح نمی کردم و نمی رفتم تا به او بگویم:
    من راضی ام به هر چه تو می خواهی / ترجیح می دهی چه کسی باشم؟
    او هم البته بر خلاف آنچه که می گفت کاملا نا امید نبود، چون خوشگل تر از روز های قبل شده بود، من البته برای اولین بار بود که می دیدمش ولی درک اینکه خوشگل تر از روز های قبل شده بود برایم سخت نبود... وقتی دیرش شده بود و بحث خانه را می کرد یادم افتاد که:
    توی خونه روی دیوار، یه تفنگ سر پُره
    ادامه فکرم را می گیرم تا سال 66، وقتی که پدرم موقع جنگ، برای مادر و مادربزرگم خانه ای در ورامین اجاره می کند تا از جنگ و مرز به دور باشند و خودش به غرب کشور بازمی گردد تا شاید بتواند کاری بکند... امشب زنان و کودکان زیادی که در مرز های ترکیه سرگردانند، دل نگران مرد هایی هستند که در قلب کوبانی دارند دارند تلاش می کنند تا شاید بتوانند کاری بکنند و من به این فکر می کنم که :
    من بی تو چیزی نیستم جز، خونه ی بی پنجره جز
    آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره...

  7. #58207
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نوشته ها
    29,628
    تشکر
    1
    تشکر شده : 1,119
    جز آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره...


  8. #58208
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,276
    مطلب داریم

  9. #58209
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,276
    اشترم فک کنم رفتیم تو مطبوعات طرف یه امار زده خیلی شبیه اینجاس

  10. #58210
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,276
    بله حدسشو میزدم نوشته در یک سایت مشهور از 300 هزار گذشته

صفحه 5821 از 12529 نخستنخست ... 482153215721577158115819582058215822582358315871592163216821 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 546 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 546 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •