نوشته اصلی توسط
MrA_Chavoshi
ميگويند:مردى در حرم امامزاده ای اختيار ادرارش را از کف داد و در صحن امامزاده ادرار کرد.
مردم خشمگین شدند
به سمت او هجوم برده و خواستند كه او را بكشند.
مرد كه هوش و فراستى داشت،
فرياد زد كه : ایهاالناس !
من قادر به ادرار کردن نبودم و امام مرا شفا داد!!
به يك باره مردم ادرار او
را به عنوان تبرك!!
به سروصورت خودماليدند.
.
.
.
مردمان مااین گونه اندو بس...!
" شادروان دهخدا "
يادش بخير با رفيقا پارسال رفتيم مشهد حرم امام رضا(ع)
کرممون گرفت بشينيم رو ويلچر!
همين طور که مسخره بازي در مياورديم رفتيم سمت حرم امام رضا(ع)
چشمتون روز بد نبينه بعد از 5 دقيقه رازو نياز(من حواسم نبود کجام)
از روي ويلچر بلند شدم که برم بيش بقيه که ديدم ملت يجوري نگام ميکنن!
يه نگاه به خودم يه نگاه به ويلچر!تازه فهميدم جه غلطي کردم!
نامردا امون ندادن در برم فقط التماس ميکردم با شلوارم کاري نداشته باشن
پيرهنمو تيکه تيکه کردن آخرش طوري شد که با ويلچر تا هتل رفتيم ..!