نسرین ستوده رو دوباره گرفتن
نسرین ستوده رو دوباره گرفتن
چشمانِ او آبروی جهانند...
لب خاموش نمودار ِ دل ِ پر سخن است.....
نه
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
چشمات تو تاریکی، خرمای شیرینن، من جرأت فرهاد، تو عاشقی می شم
قدِ یه خوزستان دریاچه ی نفتن، به عشق اون چشما مصدقی می شم
تو گرگ و میش چشمات، قهوه ی کوبایی، دو تا عقیق اصل رو يه گلوبندن
هر بار که پلکاتو وا می کنی انگار گرسنه ها توی بیآفرا می خندن
صبح که می شه چشمات، رنگ عسل می شن، می شه نگاشون کرد برای صبحونه
با جذبه ی چشمت دنیا پره کاهه، بس که چشت مثلِ کهربا می مونه
اما صلاتِ ظهر، چشمای تو سبزن، درست مثِ مردم، درست مثِ برگا
می شه یه دم توی چشمات نگاه کرد و از رو شمال رد شد با یه هواپیما
رنگِ چشای تو شکلِ معما شد، هر کس یه چیزی گفت، هر کس یه حدسی زد،
خدا تو شب های مستی و تنهاییش سراغ دیسکوی چشمای تو اومد...
بچه ها با فکرِ چشمات خوشن وقتی می خوان تو تاریکی به خونه برگردن،
شاعرا شعرا رو آتیش زدن آخر سر چشای تو با هم دوئل کردن.
من اما می خوام تو شهر چشات گم شم، تو هر خیابون و بولوار و میدونش،
تو سینماش، کافه ش، کتاب فروشی هاش، تو دل بازارش، حتا تو زندونش...
من چشماتو می خوام واسه نوشتن از قشنگترین چیزی که مونده تو دنیا
تو هر نگاه تو یه جاده می بینم، یه جاده که ختمش می رسه به رؤیا
من چشماتو می خوام واسه تمام عمر مثل یه فانوس تو دریای طوفانی
می شه چشاتو تو یه بطری ریخت و روش نوشت: شرابی با انگور ایرانی
یه راز و رمزی هست بین من و چشمات، دیگه تمام شهر این رازو می دونن
چشماتو رو حال و روزم نبند اون وقت آوازه خونا بی ترانه می مونن
یغما
در حال حاضر 532 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 532 مهمان ها)