عینیت فعل جنسی، نزدیکی بی محابا، در معرض دید عام است؛سیر فرایند بستر،عینی است خواهی نخواهی
فعلیت جنسی ذهن،معلول شهوت پریشی است:همخوابگی با کف دست در بستری ایستاده، یک سویه، فردی، شفاهی...
جنسیت ذهن، اساس تکثیر انواع کیس است:جنسیت ذهن بیمار، ذهنیت جنس بیمار، بیماری جنسی ذهن
بیماری ذهن جنسی؛ بیمار عینی همیشه، در حال ارضای جنسی است؛مانند شیرین و خسرو، هر شب در ایوان شاهی
(شاید فروزان و فردین/ هم از همین دسته باشند)
بیمار ذهنی ولیکن، در فکر ارضای جنسی است؛ مانند مجنون که ذاتاً
بیمار لیلی پریشی است؛ یا مثل آقای پاشا، در حسرت وصل آیدا، حتی حسین پناهی
درگیر این اختلال است.
درمان بیمار جنسی از نوع عینی، رفیق است؛
همبستر غیر همجنس، با یک غذای مقوّی
در نوع ذهنی مداوا، از دست مردی می آید
که سال ها زن ندیده؛ یا زن که برعکس؛
اما این درد، گاهی شبیه تهمینه حاد و وخیم است
در نوع سوم -که آن را به عاشقی می شناسیم-
ویروس ذهنی گرایی، در سینه ی فرد عاشق، در حال تولید مثل است
مایل به همخوابگی با همخوابه ای دلبخواهی
(جانوران نیز گاهی یک میزبان موقّت در عمر ویروس عشقند؛ مانند یک جفت طوطی یا مثل عشق دو ماهی)
شرح علائم: توهّم همراه با بی قراری، تب، لرز، کابوس، هذیان، بی رنگی چهره، لکنت،
و در نهایت تشنج؛ و بدترین درد رایج میل قلمداد عشق است، حتی میان دو همجنس با معنی اصطلاحی؛
اما چه بهتر که تقویم، تاریخ آینده باشد؛ حالا که همخوابگی ها آغوش های رئالیزم در بستری سورئالند...
حالا که هر شب خدایی، ولگرد دوشیزه ای را در رخت خوابش کشیده، و قرن ها نعش بیژن، افتاده در قعر چاهی؛
حالا که مجنون شدن را معشوق و طرف چمن را
سرچشمه های عدن را هر شیخ در چنته دارد، هر کور در لیفه پنهان،
مریم کجا می تواند این گند روح القدس را با سقط شرعی بشوید، وقتی که موسی عصا را کرده است قلاب ماهی...
نه توی دین باوری ها معیار تفکیک جنسی است.
در باور شیزوفرنیک، زن، انشعابی است از مرد،
سیب اولین وهم این زن، کرمی که حوّا بریزد، یک کرم اسکیزو فرنی است.
حوّا زنی در بهشت است؛ لیلی زنی روی محمل،
تهمینه هم در سمنگان، شیرین در ایوان شاهی،
مهتا زنی بر دوراهی؛ مهتا دوتا پای گیج است؛
من گیج پاهای مهتا، از این دوپا با کدامی؟
دوشیزه ی سر به راهی!
محمدرضا حاج رستمبگلو