رکورد با گوشی-1 روز تمرین
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
بعضی وقتا اینقد با جزئیات تحلیل میکنن که آدم میمونه توهمه یا واقعیت...
تحلیلش از مغازه جالب بود...
او سپس ساك ورزشي حاوي سلاحهاي پيشرفتة آنها را به غنيمت ميبرد. سازندگان آشكارا دست خود را رو كرده آن عربتباران را تروريست و عصبي و بيمنطق نشان ميدهد. در همين لحظات به پاره شدن كفش اين مسافر سرگردان در مسيري كه در پيش گرفته است تأكيد ميشود. لذا او به جهت خريد كفش به يك مغازة سمساري وارد ميشود كه اتفاقاً صاحبش يك نئونازي است و از قضا در حضور او جملاتي نيز بر ضد يهوديان و نژاد سامي بر زبان ميراند، بدون اينكه بداند چه كسي را به مغازهاش راه داده است. او حتي با حسن ظن نادرست خود قوطيهاي گاز زيكلون ب كه در آشوويتس استفاده ميشده است را به اين غريبه نشان ميدهد.
از آن سو، در ادارة پليس به تبع ماجراي تيراندازي و نيز شكايت آن فروشندة كرهاي، افسر مهرباني به نام پِرِندِرگاسْت (رابرت دووال) در روز آخر خدمت خود مأمور شناسايي اين جنتلمنِ سفيدپوشِ كراواتزده ميشود. از قضا او صبح مايكل داگلاس را به وقت رها كردن اتومبيلش در بزرگراه، ديده بود و حتي آن را به كمك مردي ديگر (با بازي كوتاه جناب فيلمنامهنويس) كنار زده بود. كمي بعد مايكل داگلاس از مغازة سمساري به همسر سابقش زنگ زده و ميگويد: «من از يك نقطة بدون بازگشت ميآيم». اين اصطلاح، آشكارا به آشويتس اشاره دارد. به همين دليل آن سمسار در فيلم، تمثيلي است از نازيها و تمام دشمنان قوم يهود كه در راه رسيدن ايشان به ارض موعود بايست از ميان برداشته شوند. لحظاتي بعد به ادارة پليس خبر ميرسد كه جنازة يك سمسار كه با چاقو مقتول گشته، در ويترين مغازهاش پيدا شده است.
در حال حاضر 477 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 477 مهمان ها)