یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو شیراز نگاهت بهار وسعدی وکافه
توی تهران قلب تو یکی لب هامو میبافه
انقدر تهران الودس کسی اشنا باشه از دور بیاد نمیشناسیش
تو مه فرو میریم سال هزار و چند با تو
در حال حاضر 509 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 509 مهمان ها)