توي قاب سرد اين آيينه ها تصوير آدمكي شكسته بود
آدم خسته و غمگين و سياه، رو به روي آيينه نشسته بود
توو چشاش ابراي بارون زده ي تلخ و سياه
رو لباش قصه ي دلتنگي تو، قصه ي دلتنگي ِ ما
كي با دشته هاي كين، كي با داس عشق و دين
برده ريشه هاي اين آدمك رو از زمين
واسه اين آدمك شهر گناه، آسمون رنگ بهاري رو نداشت
قفس ِ تيره و تاريك زمين واسه ي آدمكم جايي نداشت
كاوراي آلبوم دگرديس - شيدايي درون
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
امشب هم گذشت و کسی ما رو نکشت
بعدش هم چشما مو می بندم و دلو می سپرم
به صدای فلوت یدی کوره
که هفتاد سال تمومه عاشق یه دخترچارده ساله بوره
منم عشق سیاهمو سوت میزنم تا خوابم ببره
تو ته تهای خواب یه صدای آشنایی چه خوش میخونه
بشنو.....
هی لیلی سیاه
اینقدر برام عشوه نیا
تو کوچه...
تو گذر...
تو سر تا سر این شهر
هرجا بری همراتم
سگ و سوتک میدونه
کشته عشوه هاتم
کهکشانها کو زمینم؟
زمین کو وطنم؟
وطن کو خانه ام؟
خانه کو مادرم؟
مادر کو کبوترانه ام؟
...معنای این همه سکوت چیست؟
من گم شده ام در تو یا تو گم شدی در من ای زمان؟!....
کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پائین نیامده بودم!!
کاش!
حسین وان اف
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
حرمت نگه دار دلم
گلم
که این اشک ، خون بهای عمر رفته من است
میراث من!
نه به قید قرعه
نه به حکم عرف
یک جا سند زده ام همه را به حرمت چشمانت
به نام تو
مهر و موم شده با آتش سیگار متبرک ملعون!
کتیبه خوان قبایل دور
این,این سرگذشت کودکی است
که به سرانگشت پا
هرگز دستش به شاخه هیچ آرزوئی نرسیده است ...
بادبادکی کودکانه در شبی آرام
اندیشه ام را رها با باد
پیغامی پوچ برای مجموعه ای تهی از دوستانم
نخ دواندم
کاش آن شب نخ بی دوام میشد
طوفانی سخت تحفه ام را می درید
لجاجت بچگانه ام در خانه جا میماند
بادبادک اندیشه ام رفت به ناکجا آباد
سوزاند مرا خاکسترم کرد
درد دارد بفهمی و بفهمی و بفهمی
من کاش نفهم میماندم
در حال حاضر 56 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 56 مهمان ها)